معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

درس های تربیتی بسیار ناب از امام خمینی ره

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان

سلام به روی ماه،تمام ملائکه ی مقرب درگاه‌ خدای مهربون 

سلام به روی ماه،قرآن کریم بسیار هدایتگر و عزیز و نورانی و حال خوب کن و عشق

سلام به روی ماه، ماه بسیار خوب و عزیز جمادی الثانی 

سلام به روی ماه،تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع بسیار هدایتگر و عزیز و عشق و دلسوز و مهربان و صبور و ایثارگر و شجاع و تمام خاندان و اولاد بسیار پاک و عزیز و شریفشان

سلام به روی ماه،تمام مادران و پدران و فرزندان و همسران بسیار باتقوا و پاکدامن و عزیز و عشق و ایثارگر و شجاع و صبور و دلسوز و مهربان تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران و صالحین و صدیقین

سلام به روی ماه،تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و شجاع و ایثارگر و دلسوز و مهربان و صبور و ناب و درجه یک و نمونه ی امام حسین ع

سلام به روی ماه، تمام ارواح بسیار پاک و مطهر و عزیز تمام شهدا و صالحین و صدیقین و ایثارگران

سلام به روی ماه،تمام صالحین و صدیقین و ایثارگران در قید حیات

سلام به روی ماه،تمام جانبازان و آزادگان بسیار شجاع و ایثارگر

درس های تربیتی بسیار ناب از امام خمینی ره:

۱-با بچه ها روراست باشید :

امام ره به خانمی که از شیطنت بچه اش ، گله می کرد ، می گفتند:من حاضرم ثوابی را که ،تو از تحمل شیطنت بچه ات،می بری را با ثواب تمام‌ عبادت های خودم، عوض کنم،امام خمینی ره، عقیده داشتند که‌ بچه‌ باید آزاد باشد تا وقتی که بزرگ می شود،آن وقت باید برایش حدی را تعیین کنند،ایشان درباره ی تربیت کودکان می فرمودند:با بچه ها روراست باشید تا آنها هم با شما روراست باشند،الگوی بچه ها ،پدر و مادر هستند،اگر با بچه ها درست رفتار بکنید،بچه ها هم درست بار می آیند،هر حرفی را که به بچه ها می زنید به آن عمل کنید 

۲-بزرگ‌ترین درس امام خمینی ره :

یکی از روزها ،وقتی امام خمینی ره،تشریف بردند به دستشویی،مشاهده می کنند که دستشویی تمیز نیست،آستین و شلوار را بالا می زنند و همه ی دستشویی را کاملا شستشو می دهند،دوستان می بینند که بیرون آمدن‌ امام ره خیلی طول کشید،بعد از ساعتی،درب دستشویی باز شد و ایشان دست و پا بالازده، بیرون آمدند،شخصیتی که دنیا را در سیطره ی خبری خود قرار داده بود،این طور دنیا را کوچک می شمرد و خود را اسیر این زندگی دنیایی ، قرار نمی دهد، این نحو زندگی کردن از نظر اخلاق عملی ،درس بزرگی است برای همه ی مردم 

۳-اهمیت به نماز حتی در بستر بیماری :

یکی از پزشکان قم نقل می کرد:هنگامی که خبر دادند که ،امام خمینی ره دچار بیماری قلبی شده اند،خودم را به بالین ایشان رساندم و فشار خونشان را گرفتم،فشارسنج عدد پنج را نشان می داد و این از نظر پزشکی خیلی خطرناک بود، کارهای اولیه را انجام دادم و پس از دو ساعت ، که وضع قدری بهتر شده بود و در عین حال ،هنوز خطرناک بود که حرکت کنند،دیدم ایشان ،آماده ی حرکت شده اند،عرض کردم :آقا جان،چرا برخاستید؟ و ایشان در پاسخ  فرمودند:وقت نماز است ،به ایشان عرض کردم که :شما در فقه مجتهد هستید و من در طب ،حرکت کردن برای شما،به فتوای من حرام است ،بهتر است، خوابیده نماز بخوانید ،ایشان نیز با دقت به نظر من عمل کردند 

پی نوشت ۱:

چه سعادت زیبایی ،نصیب امام خمینی ره که فرزند صالح حضرت زهراس است ،شده است که ولادتش با ولادت حضرت زهرای اطهر س که بهترین خلق خداست ،یکی شده است و بسیار فرخنده و مبارک است ، تقارن این دو تولد بسیار فراتر از زیبا،الهی که همه ی ما با تمام قدرت و شجاعانه راه بسیار زیبای حضرت مادرس و فرزند صالحشون امام خمینی ره رو  ادامه بدهیم و در دسته ی شیعیان و پیروان راستین این دو بزرگوار قرار بگیریم 

به برکت صلوات بر محمدص و آل محمدص:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

برحمتک یا ارحم الراحمین 

آمین یا رب العالمین

پی نوشت ۲:

خدا جونم ،دیشب خواب دیدم که دیدن خانه ات را نصیبم کردی و من دارم ، به آن محلی که فاطمه بنت اسدس وارد کعبه شد و مولا علی ع بهترین خلقت را به دنیا آورد ، بوسه می زنم ، بی نهایت بار شکرت برای این خواب بسیار شیرین تر از عسل و شهد، کاش هیچوقت از این خواب بسیار شیرین تر از شهد و عسل بر نمی خاستم و این خواب بسیار فراتر از زیبا، کل روزم را ساخت 

پی نوشت ۳:

این روزها ، فقط به خاطر رضای خدای مهربون در مصرف نعمت خدادادی گاز بسیار زیاد صرفه جویی کنید تا بندگان خدایی که در هوای سردتر هستند و در روستاهای دور افتاده هستند هم از این نعمت خدادادی استفاده کنند و همه به طور یکسان از این نعمت الهی بهره مند شوند ،سعی کنید استفاده از وسایل گرمایشی رو به حداقل برسونید و دمای آن ها را تا حد ممکن پایین بیاورید و از لباس های گرم و شال و روسری گرم و خوراکی هایی با طبع گرم و نوشیدنی های داغ و خرما و ارده و کنجد و آش داغ و سوپ داغ و شلغم پخته و داغ و لبوی پخته و داغ و از هل در داخل غذا و چای،برای گرم کردن خودتون استفاده کنید و از زنجبیل و دارچین و گلاب و زعفران در چای ‌و غذا استفاده کنید تا گرم بشید و فلفل سیاه هم در داخل غذاها بریزید تا گرم بشید و با بستن دریچه ی کولر و بستن پشت پنجره ها هم می شود کلی در مصرف گاز صرفه جویی کرد، به همدیگر در شرایط سخت رحم کنید تا خدای مهربون هم بر ما رحم کند، برای گرم کردن غذا، از بخاری استفاده کنید و در اتاق هایی که استفاده نمی کنید را ببندید و وسایل گرمایشی آن اتاق ها را خاموش کنید و از چای ماسالا هم می شود در این روزهای بسیار سرد، استفاده کرد که بی نهایت گرمابخش و انرژی بخش است و برای ضعف و بی حالی خیلی مؤثر است ،که ترکیباتش ،شامل:شیر و عسل و رازیانه و میخک و جوزهندی و زنجبیل و فلفل سیاه و آب ولرم و بادیان ستاره ای و دارچین می شود و برای گرم کردن پاها از جوراب و وازلین استفاده کنید و وازلین باعث نرم شدن ، کف پا و پاشنه ی پا هم می شود و الهی که همگی دلاتون با گرما ی محبت و نور و عشق خدای مهربون گرم و روشن باشه

به برکت صلوات بر محمد ص و آل محمد ص:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

برحمتک یا ارحم الراحمین 

آمین یا رب العالمین 

یا لطیف

ارحم عبدک الضعیف الذلیل



ویژگی های بسیار ناب و زیبای حضرت خدیجه کبری س

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیز دلم و بخشنده و مهربان 

سلام به روی ماه،تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون

سلام به روی ماه،قرآن‌کریم بسیار هدایتگر و نورانی و ناب و عزیز و عشق وحال خوب کن

سلام به روی ماه،ماه بسیار خوب و عزیز جمادی الثانی

سلام به روی ماه،تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع بسیار هدایتگر و شجاع و ایثارگر و صبور و دلسوز و مهربون و عزیز و عشق و تمام خاندان و اولاد بسیار پاک و عزیز و شریفشان

سلام به روی ماه،تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان‌ بسیار پاکدامن و باتقوا و عزیز و عشق و صبور و دلسوز و مهربان و ایثارگر و شجاع تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و صالحین و صدیقین و ایثارگران 

سلام به روی ماه، تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و عزیز و عشق و ایثارگر و شجاع و دلسوز و مهربان و صبور و درجه یک و ناب امام حسین ع 

سلام به روی ماه،تمام ارواح بسیار پاک و عزیز تمام شهدا و صالحین و صدیقین و ایثارگران 

سلام به روی ماه،تمام صالحین و صدیقین و ایثارگران در قید حیات 

سلام به روی ماه، تمام جانبازان و آزادگان بسیار شجاع و ایثارگر 

ویژگی های بسیار ناب و زیبای حضرت خدیجه کبری س:

حضرت خدیجه س در زمان خود،زنی بااعتبار و ثروتمند و از سرشناسترین ها در عربستان بود ،اما پس از آنکه پیامبرص، اسلام را به جامعه ی آن زمان عرضه کردند،به ایشان ایمان آوردند و پای اعتقاد به اسلام و پیامبر ص ایستادند،همین امر،سبب شد که برخورد مردم در آن زمان با ایشان تغییر کند،ایشان تمام ثروت خود را در راه رضای خدای مهربون و برای دین اسلام و در راه همراهی با پیامبرص دادند،ولی هنگامی که دستشان از ثروت خالی شد،توسط سایر زنان غیرمسلمان،مورد تمسخر قرار گرفتند،کار به جایی رسید که در زمان ولادت حضرت زهراس ،زنان شهر،حاضر نشدند که به ایشان کمک‌ بکنند و در اینجا لطف خدا شامل آن بانوی بسیار بزرگوار شد و چهار زن آسمانی را برای کمک به آن حضرت فرستاد،زمانی که این بانوی بزرگوار اسلام ، تمام اموال خود را در راه اسلام خرج کرده بودند و دیگر هیچ ثروتی نداشتند و شرایط به قدری برای ایشان سخت شد که،پولی برای خاکسپاری این بانوی بسیار ارزشمند،نبود،ولی خداوند، پاداش این بنده ی پاک را عنایت فرمود و مشکل ایشان را حل کرد،حضرت خدیجه س با وجود تمام فداکاری هایی که در راه اسلام کرده بودند،هیچگاه از خدای مهربون ،طلبکار نبودند،این همان نکته ی کلیدی است که در جامعه ی امروزه ی ما دیده نمی شود،تعداد افرادی که به خاطر انجام چند کار خوب از خداوند طلبکار می شوند و روحیه ی طلبکارانه دارند، متاسفانه زیاد است،در روایات آمده است که حضرت خدیجه س در لحظات پایانی عمرشان،به شدت گریه می کردند و هنگامی که پیامبرص، دلیل گریه ی ایشان را پرسید ، ایشان در پاسخ گفتند:من نمی دانم که آیا خدا از من راضی شده است یا نه؟ و در این زمان بر پیامبر ص وحی شد که ای پیامبرص به خدیجه ی کبری س بگو که‌ خدا از او راضی است،هنگامی که حضرت محمد ص برای دعا و نیایش به غار حرا می رفتند،حضرت خدیجه س برای ایشان ،غذا تهیه می کردند و از کوه حرا بالا می رفتند تا غذا را به غار رسانیده و به پیامبرص بدهند،همسر پیامبرص ، چنان به ایشان وفادار و خدمتگزار بودند که  این راه سخت و دشوار را می پیمودند تا برای ایشان غذا ببرند،حضرت خدیجه س،اولین کسی بود که زمانی که‌ همه‌،پیامبرص را تکذیب می کردند ، او را تائید کرد و به او ایمان آورد،او و حضرت علی ع اولین کسانی بودند‌که پشت سر پیامبرص نماز جماعت می خواندند و هر جا نماز جماعت می خوانیم باید خود را مدیون حضرت خدیجه س بدانیم ،او وفادارترین یاور و آرامبخش ترین حامی و سخاوتمندترین پشتیبان و عاشق ترین معشوق برای همسرش بود،حضرت خدیجه س مادر حضرت زهراس و مادربزرگ تمام امامان معصوم ع است‌ و حتی ایشان حق مادری بر مولا علی ع دارند،که حضرت فاطمه بنت اسد س می فرمودند:علی ع، خدیجه س را بیشتر از من دوست دارد و به مثل فرزند، دلبسته ی او است ،حضرت خدیجه س در زمان جاهلیت، طاهره نامیده می شد که این خود بیانگر،نهایت پاکی و عظمت آن حضرت است ،اما مهم ترین ویژگی او،ایمان و کمال انسان شناسی بود که پیامبر ص فرمودند:حضرت خدیجه س و حضرت فاطمه س و حضرت مریم س و حضرت آسیه س،چهار زنی هستند که به اوج کمال انسانی رسیدند و تا زمانی که زنده بودند، پیامبر ص همسر دیگری اختیار نکردند و براساس ، روایات جایگاه حضرت خدیجه س به قدری هست که ،زمانی که پیامبر ص از معراج بازمی گشتند،به حضرت جبرئیل گفتند:حاجتی روی زمین داری ؟حضرت جبرئیل در پاسخ گفت:درخواست من این است که سلام خدا و مرا به خدیجه س برسانی ،حضرت خدیجه س،در تمام عمر شریف خود، حامی پیامبرص بودند و با وجود تمام مشکلاتی که در سر راه او قرار می دادند،هیچگاه از این حمایت،دست نکشید و او نشان داد که مصداق کامل،مجاهد فی سبیل الله است و در این راه از ملامت ، هیچ ملامت گری بیم نداشت،زیرا هدف خود را یافته بود و تا پای جان بر سر این عهد،باقی ماند و به لقای خدای مهربون رسید،پیامبر ص درباره ی شخصیت حضرت خدیجه س می فرماید:به خدا سوگند، بهتر از خدیجه س را خدا به من عوض نداده است ،او هنگامی به من ایمان آورد که همه ی مردم کافر بودند و هنگامی نبوت مرا تصدیق کرد که همه مرا تکذیب کردند و هنگامی اموال خود را در اختیار من گذاشت که دیگران مرا از اموالشان محروم کردند،اما اوج سختی هایی که بر حضرت خدیجه س تحمیل شد،زمانی بود که به همراه پیامبر ص و یاران پیامبر ص در شعب ابی طالب ع در محاصره ی اقتصادی مشرکان قرار گرفتند،محاصره ی شعب سه سال طول کشید و فشار و سختگیری ها به حدی رسید که گفته می شود،که صدای ناله ی فرزندان بنی هاشم به گوش مشرکان مکه می رسید و در این بین حضرت خدیجه س،از کمک های مالی هیچگاه دریغ نکرد و با وجود جاسوسانی که در اطراف حضور داشتند، به واسطه ی اقوام‌خود نیز،آذوقه هایی را به شعب ابی طالب ع می رساندند،که همین کار موجب گرفتاری، اقوام حضرت خدیجه س می شد،اما به هرحال مقاومت پیامبر ص و یاران او و مساعدت های حضرت خدیجه س  ،در این دوران، مزید بر علت شد تا عرصه بر قریش تنگ شود تا اینکه مجبور شدند،با فشار قبایل و معجزه ی خداوند مبنی بر خوردن آن قرارداد مشهور توسط موریانه ،حصر را بشکنند و حمایت اقتصادی و استقامت حضرت خدیجه س ، کلید مقاومت و شکستن محاصره ی اقتصادی شعب ابی طالب ع بود،حضرت خدیجه س به خاطر سختی ها و فشارهایی که در شعب ابی طالب ع بهشون وارد شد ، مریض شدند و حتی جانش را هم در این راه گذاشت و حضرت خدیجه س در لحظات پایانی عمر خود در شعب ابی طالب ع ، ابتدا از پیامبر ص ، طلب حلالیت کردند و  از تنهایی و مظلومیت ، حضرت فاطمه س پنج ساله، ابراز نگرانی کردند و نگرانی سوم را از طریق دختر گرامی اش ،حضرت زهراس به گوش پیامبر ص رساندند، که چون تمام اموال خود را در راه اسلام خرج کرده بودند ،در لحظه ی مرگ حتی یک کفن نداشتند و می خواستند که عبای رسول خداص کفنش شود و در روایات آمده است که حضرت جبرئیل بر پیامبر ص نازل شد و عرض کرد:یا رسول الله‌ ص ، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید ،چون که خدیجه س ،تمام دارایی اش را در راه ما خرج کرده است ،ما برای تهیه ی کفن او سزاوارتریم و اولین کفن آسمانی برای حضرت خدیجه س فرستاده شد ، پیغمبر ص نیز ابتدا با عبای خود و سپس با پارچه ای که خداوند فرستاده بود،حضرت خدیجه س را کفن کرد،دشمنان کینه توز ، مزار حضرت خدیجه س‌ را تخریب کردند، همچنان که مزار امام حسین ع را تخریب کردند‌ و بر آن ،آب بستند و گندم کاشتند،همچنین قبرستان بقیع را تخریب کردند ، غافل از اینکه نور اهل بیت ع با این رفتارهای مذبوحانه‌، خاموش شدنی نیست 

‌پی نوشت۱ : پیشاپیش فرارسیدن سالروز ولادت پر از خیر و برکت حضرت زهرای مرضیه س و روز زن و روز مادر بر تمامی زنان و مادرانی که پیرو راه و رفتار و منش حضرت مادرس و مادر بزرگوارش حضرت خدیجه ی کبری س در سراسر جهان هستند بسیار زیاد مبارک باشه ، همچنین این روز بسیار خجسته بر تمامی مادران و همسران شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران و صالحین و صدیقین و بر تمامی کسانی که در حق فرزندان بی سرپرست و بدسرپرست مادری می کنند و بر تمام کسانی که در حق پدر و مادر و خواهران و برادرانشان مادری می کنند و بر تمام کسانی که هم پدر و هم مادر برای فرزندانشان هستند و بر تمام مادران آسمانی بسیار زیاد مبارکباد 

صلواتی از ته قلب و محمدی پسند برای سلامتی تمام  مادران در قید حیات و شادی و آرامش روح تمام مادران آسمانی بفرستید:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پی نوشت ۲:

فرشته ی وحی بر ‌پیامبر ص نازل شد و به پیامبر ص گفت که :خداوند به تو کوثر و مائده ای خواهد داد و لازم است که چهل شب ، حضرت خدیجه س را نبینی و پیامبر ص به عمار فرمود:به خانه برو و به خدیجه س سلام برسان و از قول من به او بگو،که مبادا ،تصور کنی که جدا شدن از تو برایم آسان است،صبر کن ،اما بدان،که خداوند هرروز ، پشت سرهم،به وجود تو به تمام ملائکه اش مباهات می کند و حضرت جبرئیل ، سیبی را از بهشت برای پیامبر ص می آورد و پیامبر ص آن را می خورد و بعد از چهل روز به خانه برمی گردد و با حضرت خدیجه ی کبری س ، همبستر می شود که موجب می شود که نطفه ی نورانی حضرت زهرای اطهر س در رحم حضرت خدیجه س بسته شود و زمانی که زنان قریش ، حضرت خدیجه س را بخاطر ازدواج با حضرت محمد ص طرد کردند، حضرت فاطمه س در شکم مادر با او سخن می گفت و او را دلداری می داد و سرانجام خداوند چهار زن آسمانی را برای کمک به وضع حمل حضرت خدیجه س می فرستد،روزی رسول خدا ص وارد منزل شدند و شنیدند که حضرت خدیجه س دارد با کسی صحبت می کند و به او فرمودند: ای خدیجه س ،چه کسی با تو صحبت می کرد؟ حضرت خدیجه س در پاسخ فرمود:کودکی که در شکم دارم با من سخن می گوید و با من انس می گیرد و حضرت رسول ص فرمودند: که حضرت جبرئیل به من بشارت داده است که این فرزند دختر است و آفریده ای پاک و خوش قدم و بایمن و برکت است و به زودی ، خداوند متعال نسل مرا از او و از نسل او امامان را در بین امت قرار خواهد داد

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل

خداوند در سوره ی نورانی زمر، آیه ی ۵۳می فرماید:هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید،خدا همه ی گناهان را اگر توبه کنید،خواهد بخشید

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان 

سلام به روی ماه،تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون

سلام به روی ماه،قرآن کریم بسیار هدایتگر و نورانی و عزیز و عشق و حال خوب کن

سلام به روی ماه، ماه بسیار خوب و عزیز جمادی الثانی

سلام به روی ماه،تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع بسیار هدایتگر و عزیز و شجاع و ایثارگر و عشق و دلسوز و مهربان و صبور و تمام خاندان و اولاد بسیار پاک و عزیز و شریفشان 

سلام به روی ماه، تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار پاکدامن و باتقوا و شجاع و ایثارگر و صبور و دلسوز و مهربان و عشق و عزیز تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران و صالحین و صدیقین

سلام به روی ماه،تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و عشق و عزیز و ناب و نمونه و درجه یک و ایثارگر و شجاع و دلسوز و مهربان و صبور امام حسین ع

سلام به روی ماه،تمام ارواح بسیار پاک و عزیز تمام شهدا و صالحین و صدیقین و ایثارگران 

سلام به روی ماه، تمام صالحین و صدیقین و ایثارگران در قید حیات

سلام به روی ماه،تمام جانبازان و آزادگان بسیار شجاع و ایثارگر 

خداوند در سوره ی نورانی زمر در آیه ی ۵۳ می فرماید:هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید،خدا همه ی گناهان را اگر توبه کنید، خواهد بخشید:

گنده لاتی به نام محمدرضا رمضانی که در پیاده روی اربعین توبه کرد، تعریف می کند:

ما در محله ی آسیب خیز زندگی می کردیم،اما خانواده ام آبرودار بودند، نمی دانم چرا من ، نخاله ی خانواده ام شدم،در نوجوانی الگوی من، مرد میانسالی شد که از قضا قداره کش محله بود،چرایش را نمی دانم اما هرچه که بود،من از او الگو گرفتم و قدم در بیراهه گذاشتم،از گنده لات بودنش ، خوشم آمده بود،می خواستم مثل او باشم و همه از من حساب ببرند، اما، بدترین راه را انتخاب کردم ، خلاصه اش را بگویم ، خیلی زود چشم باز کردم و دیدم که یک محله از دست من عاصی شده است،عربده کشی و دعوا شده بود‌ شغل شبانه روزی ام ، فقط کافی بود که یکی به من ، نگاه چپ بکند،شب و روزش را یکی می کردم ، همین حالا، صد‌ جای چاقو در بدنم هست از بس که دعوا می کردم و بیشتر از این تعداد را به بقیه زده بودم ،شغلم شرخری بود،عربده کش و دائم الخمر بودم ،محال بود بدون چاقو و قمه بیخ شلوارم از خانه بیرون بروم ،پرستارهای بیمارستان ، نزدیک خانه امان دیگر به بخیه زدن بدن من عادت کرده بودند،خلاصه یا می زدم و یا می خوردم،یا در کلانتری بودم و یا در بیمارستان،فقط یک چیزی را بگویم ،که خودتان  تا ته اش را بروید،زمانی که پلیس امنیت ، طرح جمع آوری اراذل و اوباش را برای برقراری امنیت در محله ها اجرا کرد،سراغ من هم آمدند، دستگیرم کردند و زنجیر به پایم بستند و دور گردنم، آفتابه انداختند و در محله چرخاندند،این یعنی من به ته ته خط رسیده بودم،راستش ،حالا خجالت می کشم از مرور آن روزهای زندگی ام،اما باید بگویم ،برای اینکه جوان ترها بخوانند و بدانند که ،امام حسین ع همه جوره اش را خریدار است ،حتی اگر بدترین آدم روی کره ی زمین باشی،باز هم امید هست برای تغییر،یک شب وقتی مست و پاتیل با لباس های خونین و سر و صورت آشفته به خانه آمدم‌،مادرم ، کنج پذیرایی نشسته بود و نگاهی به سر و روی من کرد،یک آن دیدم که پرچم حضرت علی اکبرع را که‌ در دستش بود،روی صورتش گذاشت و بلند بلند گریه کرد،صدایش کردم،سرش را بالا گرفت و با همان صورت گریان گفت:الهی که به حق عزای امام حسین ع و این پرچم و ماه صفر،دفعه ی بعد که برای چاقوکشی و دعوا از در این خانه بیرون رفتی،دیگه برنگردی،دوباره صورتش را میان پرچم کشید و گریه کرد،من هاج و واج،نگاهش می کردم،مادرم نفرینم کرده بود،برای اولین بار، آن شب تا خود صبح، خوابم نبرد،با اینکه‌مست بودم، اما نفرین مادرم مرتب در گوشم بود و تکرار می شد،رادیو را روشن کردم که صدایی جز صدای مادرم در گوشم بپیچد،بلکه‌خوابم ببرد،اما هر موج رادیو را که می گرفتم،از اربعین و پیاده روی زائران می گفت،در همان لحظه، سرم را بالا بردم و گفتم یا خدا،منم میرم کربلا،تو خودت کمک بکن که درست بشم،از کربلا رفتنم به هیچکس چیزی نگفتم ، یک ساک با یک دست لباس برداشتم و به مادرم گفتم :یادته آن شب از خدا طلب مرگ مرا کردی ؟ من دارم میرم کربلا،حلالم کن و دعا کن اگر قرار است ،کربلا هم بروم و درست نشوم ،خبر مرگم را برایت بیاورند،مادرم مانده بود هاج و واج ، پسر شرش که یک محله را عاصی کرده بود، می خواست بره کربلا و اما داستان پرچم حضرت علی اکبرع برمی گردد، به ۱۲سالگی من در ایام محرم ، که اهالی محل ، مشغول سیاه بندان کوچه ها و من هم سرگرم بازی بودم ، ولی رفتم و در سیاه بندان کوچه ها سهیم شدم و دستمزد مشارکت من، پرچم حضرت علی اکبرع شد، پرچم را به خانه بردم و به برادرها گفتم که ، بیایند ، جلوی خانه امان ، تکیه ی حضرت علی اکبر ع ، علم کنیم ؟با عشق تکیه را علم کردیم ، تکیه تبدیل به هیات شد و من هم خادم نوجوان هیاتمان شدم ،اما چند سال بعد ، طوری در باتلاق گناه فرو رفته بودم  که  حتی روی آمدن به هیاتی که خودم بانی اش بودم را هم نداشتم، آن شب که مادرم مرا نفرین کرد و سرش را لای همان پرچم گرفت و گریه کرد، خاطرات راه اندازی هیات از ذهنم گذشت و دلم لرزید،گاهی وقتها فکر می کنم ، شاید همان هیات حضرت علی اکبر ع و  حسین ع ،گفتن های خالصانه ام در کودکی بود که بالاخره یک جایی به کارم آمد و از مهلکه نجاتم داد، به خدا که باید ،این جمله را که امام حسین ع چراغ هدایت و کشتی نجات است را باید طلا گرفت،من از مادرم حلالیت گرفتم و راهی سفر کربلا شدم ، از ابتدای سفر به کربلا، سر و صورتم را با چفیه پوشاندم تا فقط خودم باشم و خودم،از عمود یک تا عمود۱۴۵۲ را با پای برهنه رفتم و پاهایم تاول زد و خون به راه افتاد، اما این دردها،برای من که اگر هفته ای ،یکی دوبار چاقوکشی نمی کردم و نمی زدم و نمی خوردم ،روزم شب نمی شد،بی معنا بود، اما این زخم ها کجا و آن زخم ها کجا ؟تمام راه را گریه کردم ، گفتم خدایا ، کمکم بکن که از همه ی شرارت ها پاک بشوم ،به بین الحرمین که رسیدم ، خدا را قسم دادم به امام حسین ع و اهل بیتش ع که کمکم کنند،وقتی برگشتم دیگر آن محمدرضای سابق نبودم ، مادرم در همان نگاه اول، باورم کرد، مادرها ، عمق نگاه فرزندانشان را حفظ هستند، خدا ، خیلی امتحانم کرد، تا چند وقت ، پیشنهادهای کلان شرخری بود که چپ و راست به من می دادند،اما همه را رد کرده بودم و شدم کارگر ساده ی یک کارخانه ی بلورسازی، ازمحرم سال بعد، سرم را بالا گرفتم و بعد از سال ها به هیات حضرت علی اکبر ع رفتم ، با افتخار چای ریز و کفش جفت کن ، گریه کن های امام حسین ع شدم و هنوز هم هستم ، از هفت سال قبل تا به امروز ، پیاده روی اربعین و روز اربعین ، برای من حکم سالگرد تولدم را دارد و هرجا که باشم ،خودم را به این مسیر آسمانی می رسانم

خداوند در آیه ی ۵۳ از سوره ی مبارکه ی زمر می فرماید:

هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید، خدا ، همه ی گناهان را چون توبه کنید، خواهد بخشید

پی نوشت :

فرارسیدن سالروز‌ وفات مادر بسیار شجاع و ایثارگر و عشق و با ادب و ولایت پذیرحضرت عباس‌ع و سه برادر دسته گل دیگرش ،حضرت ام البنین س برتمامی کسانی که پیرو راه و منش آن حضرت هستند، علی الخصوص بر همسران و مادران تمام شهدا بسیار زیاد تسلیت باد 

بخشی از زیارت نامه ی حضرت ام البنین س:

سلام بر تو ای همسر جانشین رسول الله ص

سلام بر تو که محبوب زهرایی

سلام بر تو ای مادر،ماه های درخشان

خدا و رسولش را گواه می گیرم که تو با اهدای فرزندانت و قربانی کردن آنها،در راه آرمان های امام حسین ع جهاد نمودی

گواهی می دهم که تو یار و یاور امام علی ع در سختی ها و مشکلات و مصیبت ها بوده ای

گواهی می دهم که تو به خوبی از عهده ی سرپرستی و نگه داری فرزندان زهرای اطهرس و ادای امانت ایشان برآمدی

تو در نزد خداوند از مقام و منزلت بالایی برخورداری،سلام بر تو و بر‌ فرزندان شهیدت

یا لطیف

ارحم عبدک الضعیف الذلیل






روش تربیتی مادر حاج قاسم سلیمانی ره

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان

سلام به روی ماه،تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون

سلام به روی ماه،قرآن کریم بسیار نورانی و عزیز و حال خوب کن و عشق و هدایتگر

سلام به روی ماه،ماه بسیار خوب و عزیز جمادی الثانی

سلام به روی ماه،تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع بسیار عشق و عزیز و شجاع و ایثارگر و صبور و دلسوز و مهربان و تمام اولاد و خاندان بسیار پاک و عزیز و شریفشان

سلام به روی ماه،تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار پاکدامن و باتقوا و شجاع و ایثارگر و صبور و عشق و عزیز و دلسوز و مهربان تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و صالحین و صدیقین و ایثارگران

سلام به روی ماه،تمام اصحاب بسیار باوفا و عشق و عزیز و ناب و درجه یک و نمونه و صبور و دلسوز و مهربان و شجاع و ایثارگر امام حسین ع

سلام به روی ماه،تمام ارواح بسیار پاک و عزیز تمام شهدا و ایثارگران و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه، تمام صالحین و صدیقین و ایثارگران در قید حیات

سلام به روی ماه،تمام جانبازان و آزادگان بسیار شجاع و ایثارگر

روش تربیتی مادر حاج قاسم سلیمانی ره:

حاج قاسم سلیمانی ره تعریف می کردند:

مدتی بعد از تولدم،در زمستان سردی ،دچار مریضی سرخچه می شوم که پدر و مادرم ، امیدی به شفای من نداشتند، در سرمای زمستان،مادرم در حالی که برف تا بالای زانو آمده بود ، مرا به پشت خود می بندد و به سمت رابر، جهت معاینه ی دکتر می برد،علاقه ی متقابل من به مادرم و شاید هم ، علاقه ی متقابل او به من،موجب می شود که من به جای دو سال،سه سال شیر بخورم،روزهای جدایی من از سینه ی پر از مهر و محبت مادرم،روزهای سختی بود،کم کم عادت کردم و سالها طول کشید تا در سینه ی مادرم،دیگر شیری نباشد،آرام آرام از بغل مادر به چادر بسته شده و به پشت او منتقل شدم،بعضی وقتها از صبح تا ظهر یکسره،روی پشت او ، داخل چادر بسته شده قرار گرفته بودم ‌و او در تمام این مدت در حال کار کردن بود،یا درو می کرد و یا بافه جمع می کرد و یا خانه را رفت و روب می کرد و یا گله را شیر می دوشید،غذا و نان می پخت و من در پشت او چه آرامشی داشتم،همان جا می خوابیدم،به نظرم، مادرم هم از حرارت من، آرامش می گرفت،زمانی که به راه افتادم ،مادرم کارش بیشتر شد،با پای برهنه و یا با دمپایی پلاستیکی به دنبال مادرم به راه می افتادم،مثل جوجه اردکی به دنبال او به راه می افتادم،همین نعمت آغوش ،که در نسل های امروزی،از طرف روانشناسان بسیار توصیه می شود که مادر از فرزندش دریغ نکند ،چه دریای بی کرانی را به جسم نحیف، حاج قاسم چند ساله متصل می کرده است و او را از محبت مادری سرشار،اغنای کودک از حضور مادر،یکی از اصول توصیه شده ی روانشناسان امروزی است،یکی از خوراکی هایی که مادر ایشان به فرزندانشان می داد،شلغم پخته ی خشک شده بود و حتی در جاهایی که حاج قاسم از مادر دور بوده است ، با خوردن این خوراکی از مادر یاد می کند،انگار محبت مادر در یک خوردنی به ظاهر بی مزه ی خشک شده،چنان شیرین و دلچسب مزه می کند که بهترین شیرین ها و غذاها زیر دندان، این مزه را ندارند،چقدر از مادران‌ در‌ این روزها،برای غذای جسم و روح فرزندانشان،در خانه با دست و دل خود،محبت را به درون تنقلات می ریزند‌ و به فرزندانشان هدیه می دهند؟ودر آن روزها،حمامی نبود،پس مادرم برای استحمام ما،قابلمه ی بزرگ مسی را پر از آب و روی آتش، حسابی داغ می کرد،بعد با آب جو،سرد و گرم می کرد و جان و سرمان را با آب و صابون رخت شویی و برخی وقت ها هم با اشلون،نوعی گیاه، تمیزکننده می شست،کلا، دو دست لباس بیشتر نداشتیم،مادر لباس ها را چون کک و شپش زیاد بود،در آب جوش به شدت می جوشاند،بعد لب جوی می شست و خشک می کرد،مادری که‌ چنین ظرافت سلامت جسم کودک را مهم می داند تا حدودی که سختی های مذکور را به جان می خرد،ببینید برای سلامت روح فرزندش چه می کند،خانواده ی شهیدسلیمانی ره،وضعیت مالی مناسب نداشتند اما با مدیریت مادر شهید سلیمانی ره،تمام این سختی ها برای فرزندان به شیرینی تبدیل شده بود،تمام زمستان تا ماه دوم بهار،چشم ما به جوال گندم ها بود که یکی پس از دیگری تمام می شدند و مادرم به شدت مراقب بود که دچار مشکل نشویم و لذا برای برکت گندم ها،بعضی وقتها مقداری نخودسبز را وارد ،گندم ها می کرد،هفته ای یکی دوبار هم لابه لای آنها،نان سیلک می پخت و سالی یکی دوبار بیشتر برنج نمی خوردیم،شهید سلیمانی ره در سن چهارده سالگی برای اولین بار با خورشت سبزی مواجهه می شود و این یعنی مادری با آن همه هنر،برای فرزندانش رفاه کامل را نمی خواسته و حتی یک وعده هم نمی شد که،شکم سیر غذا بخورند،فرزندان این زن طوری تربیت شده اند که دنیا را با شکم سیری نبینند،لزوما همه نوع غذایی که در جامعه رواج داشته را نمی خوردند و هیچگاه از زبان مادرش نشنیده که فرزندم اگر،این را نخورد، به دلش می ماند

پی نوشت ۱:

کتاب از چیزی نمی ترسیم ،که با قلم و دست خط شهید سلیمانی ره نوشته شده است و بعد از شهادتشان به چاپ رسیده است را تهیه کنید و بخوانید،خالی از لطف نیست، فرارسیدن سالروز شهادت فرزندان صالح حضرت مادرس ، حاج قاسم سلیمانی ره  که سردار دل‌ها است و محافظانش و ابو مهدی المهندس ره که دوست بهشتی و همرزم و همسنگر و همراه، سردار دل‌ها بود و محافظانش بر تمام ادامه دهندگان راه بسیار زیبای این عزیزان در سراسر جهان بسیار زیاد تسلیت باد و الهی که  همه ی ما و تمام مردم جهان ،راه این عزیزان و تمام شهدا را با تمام قدرت ادامه بدهیم و نگذاریم که خون این دو عزیز و سایر شهدا پایمال بشه 

به برکت صلوات بر محمد ص و آل محمد ص:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

برحمتک یا ارحم الراحمین

آمین یا رب العالمین

صلواتی برای شادی و آرامش روح حاج قاسم سلیمانی ره و محافظانش و ابو مهدی المهندس ره و محافظانش و سایر شهدا:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

پی نوشت ۲:

سه توصیه ی بسیار ارزشمند، شهید سلیمانی ره به جوانان :

۱-تمام کسانی که به کمالاتی رسیدند،خصوصا کمالات معنوی،که خود منشاء و پایه ی دنیوی هم می تواند، داشته باشد ،منشاء همه ی اینها سحر است ،سحر را دریابید و نماز شب در سن جوانی، تأثیر بسیار شگرفی دارد و اگر چندین بار آن را با رغبت تجربه کردید،لذت آن موجب می شود که به آن تمسک یابی

۲-زیربنای تمام بدی ها و پلیدی ها دروغ است 

۳-احترام و خضوع در مقابل بزرگترها، خصوصا پدر و مادر،به خودت عادت بده ، بدون شرم دست پدر و مادر را ببوسی ،هم آنها را شاد می کنی و هم اثر وضعی، بر خودت دارد

یا لطیف

ارحم عبدک الضعیف الذلیل

همسرداری عاشقانه در زندگی علمای دین

سلام به روی ماه،خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان

سلام به روی ماه،تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون

سلام به روی ماه،ماه بسیار خوب و عزیز جمادی الثانی

سلام به روی ماه،قرآن کریم بسیار هدایتگر و عشق و ناب و حال خوب کن و عزیز و نورانی

سلام به روی ماه،تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع بسیار هدایتگر و عزیز و عشق و شجاع و ایثارگر و صبور و دلسوز و مهربان و تمام خاندان و اولاد بسیار پاک و عزیز و شریفشان

سلام به روی ماه،تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار پاکدامن و باتقوا و شجاع و ایثارگر و دلسوز و صبور و مهربان و عزیز تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و صالحین و صدیقین و ایثارگران

سلام به روی ماه،تمام اصحاب بسیار پاک و ناب و نمونه و درجه یک و باوفا و عزیز و شجاع و ایثارگر و دلسوز و مهربان و صبور امام حسین ع

سلام به روی ماه،تمام ارواح بسیار پاک و عزیز تمام شهدا و صالحین و صدیقین و ایثارگران

سلام به روی ماه،تمام صالحین و صدیقین و ایثارگران در قید حیات

سلام به روی ماه،تمام جانبازان و آزادگان بسیار شجاع و ایثارگر

همسرداری عاشقانه در زندگی علمای دین:

آیت الله بهجت ره:

همسرشان را به زحمت نمی انداختند:

می گویند،اگر اختلاف نظر یا مشکلی میان آیت الله بهجت ره و همسرشان پیش می آمده،آیت الله بهجت ره سکوت می کردند و برای جلوگیری از هرگونه بحث و ناراحتی ،چند ساعتی به اتاق رفته و وقتی بیرون می آمدند،طوری رفتار می کردند که انگار،آب از آب تکان نخورده است،همچنین آیت الله بهجت ره،همیشه تلاش می کردند تا زحمت اضافی به گردن همسرشان نیندازند،مثلا گاهی که برایشان مهمان می آمده،خودشان دست به کار شده و از مهمانانشان پذیرایی می کردند،زیرا مقید بودند که زحمت پذیرایی از مهمان را به گردن همسرشان نیندازند

آیت الله حائری شیرازی ره:

در کارهای خانه،کمک حال همسرشان بودند:

آیت الله حائری شیرازی از آن مردان بزرگی بودند که کار کردن مرد در خانه  و کمک کردن به همسر را جهاد می دانستند و خودشان نیز در انجام دادن ،چنین کارهایی از جارو زدن خانه گرفته تا پاک کردن سبزی،پیشقدم بودند،ایشان همیشه در منبرهایشان تأکید می کردند و می گفتند:مرد باید سختی های ،کار همسرش را ببیند و خودش را جای او بگذارد،زن خدمتکار نیست و به فرموده ی مولا علی ع،زن گل است ،مرد وقتی در خانه کار بکند،کمک زنش باشد،ظرف ها را بشوید،خیاطی بکند،بچه داری و جارو بکند،جهاد کرده و به وظیفه ی شرعی خود،عمل کرده است

آیت الله حائری یزدی ره:

همسرشان را به دوش می کشیدند:

آیت الله حائری یزدی به وفاداری به همسرشان بسیار زبانزد بودند و از هیچ تلاشی برای جلب رضایت همسرشان،دریغ نکردند،زمانی که همسر ایشان در سال های آخر عمر،نابینا شد،آیت الله حائری یزدی ،شب ها همسر خود را روی دوش می گذاشتند و او را به پشت بام می بردند تا گرما او را اذیت نکند،این مرد بزرگ،به رغم اصرار همسرشان در زمان نابینایی،راضی به ازدواج مجدد نشدند و وقتی کسی به ایشان پیشنهاد ازدواج می داد،در پاسخ می گفتند:درست است که چشم ندارد،اما دل که دارد،من دل او را نمی شکنم

پی نوشت ۱:

بعضی اوقات که احساس خستگی جسمی  زیادی می کنم ،فقط ماساژهای ناب و حرفه ای همسرم تمام خستگی و کوفتگی را از بدنم خارج می کند و مانند قرص مسکنی بسیار قوی برایم عمل می کند و من هم بعدش کلی برای عاقبت بخیرش دعا می کنم 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل