سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان
سلام به روی ماه،تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون
سلام به روی ماه،قرآن کریم بسیار هدایتگر و نورانی و عزیز و عشق و حال خوب کن
سلام به روی ماه، ماه بسیار خوب و عزیز جمادی الثانی
سلام به روی ماه،تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع بسیار هدایتگر و عزیز و شجاع و ایثارگر و عشق و دلسوز و مهربان و صبور و تمام خاندان و اولاد بسیار پاک و عزیز و شریفشان
سلام به روی ماه، تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار پاکدامن و باتقوا و شجاع و ایثارگر و صبور و دلسوز و مهربان و عشق و عزیز تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران و صالحین و صدیقین
سلام به روی ماه،تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و عشق و عزیز و ناب و نمونه و درجه یک و ایثارگر و شجاع و دلسوز و مهربان و صبور امام حسین ع
سلام به روی ماه،تمام ارواح بسیار پاک و عزیز تمام شهدا و صالحین و صدیقین و ایثارگران
سلام به روی ماه، تمام صالحین و صدیقین و ایثارگران در قید حیات
سلام به روی ماه،تمام جانبازان و آزادگان بسیار شجاع و ایثارگر
خداوند در سوره ی نورانی زمر در آیه ی ۵۳ می فرماید:هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید،خدا همه ی گناهان را اگر توبه کنید، خواهد بخشید:
گنده لاتی به نام محمدرضا رمضانی که در پیاده روی اربعین توبه کرد، تعریف می کند:
ما در محله ی آسیب خیز زندگی می کردیم،اما خانواده ام آبرودار بودند، نمی دانم چرا من ، نخاله ی خانواده ام شدم،در نوجوانی الگوی من، مرد میانسالی شد که از قضا قداره کش محله بود،چرایش را نمی دانم اما هرچه که بود،من از او الگو گرفتم و قدم در بیراهه گذاشتم،از گنده لات بودنش ، خوشم آمده بود،می خواستم مثل او باشم و همه از من حساب ببرند، اما، بدترین راه را انتخاب کردم ، خلاصه اش را بگویم ، خیلی زود چشم باز کردم و دیدم که یک محله از دست من عاصی شده است،عربده کشی و دعوا شده بود شغل شبانه روزی ام ، فقط کافی بود که یکی به من ، نگاه چپ بکند،شب و روزش را یکی می کردم ، همین حالا، صد جای چاقو در بدنم هست از بس که دعوا می کردم و بیشتر از این تعداد را به بقیه زده بودم ،شغلم شرخری بود،عربده کش و دائم الخمر بودم ،محال بود بدون چاقو و قمه بیخ شلوارم از خانه بیرون بروم ،پرستارهای بیمارستان ، نزدیک خانه امان دیگر به بخیه زدن بدن من عادت کرده بودند،خلاصه یا می زدم و یا می خوردم،یا در کلانتری بودم و یا در بیمارستان،فقط یک چیزی را بگویم ،که خودتان تا ته اش را بروید،زمانی که پلیس امنیت ، طرح جمع آوری اراذل و اوباش را برای برقراری امنیت در محله ها اجرا کرد،سراغ من هم آمدند، دستگیرم کردند و زنجیر به پایم بستند و دور گردنم، آفتابه انداختند و در محله چرخاندند،این یعنی من به ته ته خط رسیده بودم،راستش ،حالا خجالت می کشم از مرور آن روزهای زندگی ام،اما باید بگویم ،برای اینکه جوان ترها بخوانند و بدانند که ،امام حسین ع همه جوره اش را خریدار است ،حتی اگر بدترین آدم روی کره ی زمین باشی،باز هم امید هست برای تغییر،یک شب وقتی مست و پاتیل با لباس های خونین و سر و صورت آشفته به خانه آمدم،مادرم ، کنج پذیرایی نشسته بود و نگاهی به سر و روی من کرد،یک آن دیدم که پرچم حضرت علی اکبرع را که در دستش بود،روی صورتش گذاشت و بلند بلند گریه کرد،صدایش کردم،سرش را بالا گرفت و با همان صورت گریان گفت:الهی که به حق عزای امام حسین ع و این پرچم و ماه صفر،دفعه ی بعد که برای چاقوکشی و دعوا از در این خانه بیرون رفتی،دیگه برنگردی،دوباره صورتش را میان پرچم کشید و گریه کرد،من هاج و واج،نگاهش می کردم،مادرم نفرینم کرده بود،برای اولین بار، آن شب تا خود صبح، خوابم نبرد،با اینکهمست بودم، اما نفرین مادرم مرتب در گوشم بود و تکرار می شد،رادیو را روشن کردم که صدایی جز صدای مادرم در گوشم بپیچد،بلکهخوابم ببرد،اما هر موج رادیو را که می گرفتم،از اربعین و پیاده روی زائران می گفت،در همان لحظه، سرم را بالا بردم و گفتم یا خدا،منم میرم کربلا،تو خودت کمک بکن که درست بشم،از کربلا رفتنم به هیچکس چیزی نگفتم ، یک ساک با یک دست لباس برداشتم و به مادرم گفتم :یادته آن شب از خدا طلب مرگ مرا کردی ؟ من دارم میرم کربلا،حلالم کن و دعا کن اگر قرار است ،کربلا هم بروم و درست نشوم ،خبر مرگم را برایت بیاورند،مادرم مانده بود هاج و واج ، پسر شرش که یک محله را عاصی کرده بود، می خواست بره کربلا و اما داستان پرچم حضرت علی اکبرع برمی گردد، به ۱۲سالگی من در ایام محرم ، که اهالی محل ، مشغول سیاه بندان کوچه ها و من هم سرگرم بازی بودم ، ولی رفتم و در سیاه بندان کوچه ها سهیم شدم و دستمزد مشارکت من، پرچم حضرت علی اکبرع شد، پرچم را به خانه بردم و به برادرها گفتم که ، بیایند ، جلوی خانه امان ، تکیه ی حضرت علی اکبر ع ، علم کنیم ؟با عشق تکیه را علم کردیم ، تکیه تبدیل به هیات شد و من هم خادم نوجوان هیاتمان شدم ،اما چند سال بعد ، طوری در باتلاق گناه فرو رفته بودم که حتی روی آمدن به هیاتی که خودم بانی اش بودم را هم نداشتم، آن شب که مادرم مرا نفرین کرد و سرش را لای همان پرچم گرفت و گریه کرد، خاطرات راه اندازی هیات از ذهنم گذشت و دلم لرزید،گاهی وقتها فکر می کنم ، شاید همان هیات حضرت علی اکبر ع و حسین ع ،گفتن های خالصانه ام در کودکی بود که بالاخره یک جایی به کارم آمد و از مهلکه نجاتم داد، به خدا که باید ،این جمله را که امام حسین ع چراغ هدایت و کشتی نجات است را باید طلا گرفت،من از مادرم حلالیت گرفتم و راهی سفر کربلا شدم ، از ابتدای سفر به کربلا، سر و صورتم را با چفیه پوشاندم تا فقط خودم باشم و خودم،از عمود یک تا عمود۱۴۵۲ را با پای برهنه رفتم و پاهایم تاول زد و خون به راه افتاد، اما این دردها،برای من که اگر هفته ای ،یکی دوبار چاقوکشی نمی کردم و نمی زدم و نمی خوردم ،روزم شب نمی شد،بی معنا بود، اما این زخم ها کجا و آن زخم ها کجا ؟تمام راه را گریه کردم ، گفتم خدایا ، کمکم بکن که از همه ی شرارت ها پاک بشوم ،به بین الحرمین که رسیدم ، خدا را قسم دادم به امام حسین ع و اهل بیتش ع که کمکم کنند،وقتی برگشتم دیگر آن محمدرضای سابق نبودم ، مادرم در همان نگاه اول، باورم کرد، مادرها ، عمق نگاه فرزندانشان را حفظ هستند، خدا ، خیلی امتحانم کرد، تا چند وقت ، پیشنهادهای کلان شرخری بود که چپ و راست به من می دادند،اما همه را رد کرده بودم و شدم کارگر ساده ی یک کارخانه ی بلورسازی، ازمحرم سال بعد، سرم را بالا گرفتم و بعد از سال ها به هیات حضرت علی اکبر ع رفتم ، با افتخار چای ریز و کفش جفت کن ، گریه کن های امام حسین ع شدم و هنوز هم هستم ، از هفت سال قبل تا به امروز ، پیاده روی اربعین و روز اربعین ، برای من حکم سالگرد تولدم را دارد و هرجا که باشم ،خودم را به این مسیر آسمانی می رسانم
خداوند در آیه ی ۵۳ از سوره ی مبارکه ی زمر می فرماید:
هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید، خدا ، همه ی گناهان را چون توبه کنید، خواهد بخشید
پی نوشت :
فرارسیدن سالروز وفات مادر بسیار شجاع و ایثارگر و عشق و با ادب و ولایت پذیرحضرت عباسع و سه برادر دسته گل دیگرش ،حضرت ام البنین س برتمامی کسانی که پیرو راه و منش آن حضرت هستند، علی الخصوص بر همسران و مادران تمام شهدا بسیار زیاد تسلیت باد
بخشی از زیارت نامه ی حضرت ام البنین س:
سلام بر تو ای همسر جانشین رسول الله ص
سلام بر تو که محبوب زهرایی
سلام بر تو ای مادر،ماه های درخشان
خدا و رسولش را گواه می گیرم که تو با اهدای فرزندانت و قربانی کردن آنها،در راه آرمان های امام حسین ع جهاد نمودی
گواهی می دهم که تو یار و یاور امام علی ع در سختی ها و مشکلات و مصیبت ها بوده ای
گواهی می دهم که تو به خوبی از عهده ی سرپرستی و نگه داری فرزندان زهرای اطهرس و ادای امانت ایشان برآمدی
تو در نزد خداوند از مقام و منزلت بالایی برخورداری،سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت
یا لطیف
ارحم عبدک الضعیف الذلیل
سلام
ممنون از مطالب خوبتون
ادتماس دعا
سلام به شما
خیلی خوش آمدید
یه دنیا ممنونم از نگاه قشنگتون
الهی که به حق امام حسین ع و خاندان بسیار پاک و مطهرش عاقبت بخیر و سربلند و پیروز و روسفید نزد مهربان خدایمان در دو عالم باشید، الهی آمین
به برکت صلوات بر محمد ص و آل محمد ص :
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
از شما هم التماس دعای فراوان دارم
سلام عزیزم
انشالله خدا به همه ما کمک کند در راه صالحان قدم برداریم
سلام به روی ماهت عزیزم
الهی آمین و به برکت صلوات بر محمد ص و آل محمدص همه ی ما با کمک خدای مهربون و تلاش مضاعف خودمون در راه امام حسین ع و خاندان بسیار پاک و مطهرش قدم های بسیار محکم و مؤثر برداریم و تا آخرین نفس سوار بر کشتی نجات امام حسین ع باشیم که به ساحل امن رستگاری برسیم ، الهی آمین
و به فرموده ی دکتر شریعتی بسیار گرانقدر، آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم