معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

خداوند در سوره ی نورانی زمر، آیه ی ۵۳می فرماید:هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید،خدا همه ی گناهان را اگر توبه کنید،خواهد بخشید

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان 

سلام به روی ماه،تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون

سلام به روی ماه،قرآن کریم بسیار هدایتگر و نورانی و عزیز و عشق و حال خوب کن

سلام به روی ماه، ماه بسیار خوب و عزیز جمادی الثانی

سلام به روی ماه،تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع بسیار هدایتگر و عزیز و شجاع و ایثارگر و عشق و دلسوز و مهربان و صبور و تمام خاندان و اولاد بسیار پاک و عزیز و شریفشان 

سلام به روی ماه، تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار پاکدامن و باتقوا و شجاع و ایثارگر و صبور و دلسوز و مهربان و عشق و عزیز تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران و صالحین و صدیقین

سلام به روی ماه،تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و عشق و عزیز و ناب و نمونه و درجه یک و ایثارگر و شجاع و دلسوز و مهربان و صبور امام حسین ع

سلام به روی ماه،تمام ارواح بسیار پاک و عزیز تمام شهدا و صالحین و صدیقین و ایثارگران 

سلام به روی ماه، تمام صالحین و صدیقین و ایثارگران در قید حیات

سلام به روی ماه،تمام جانبازان و آزادگان بسیار شجاع و ایثارگر 

خداوند در سوره ی نورانی زمر در آیه ی ۵۳ می فرماید:هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید،خدا همه ی گناهان را اگر توبه کنید، خواهد بخشید:

گنده لاتی به نام محمدرضا رمضانی که در پیاده روی اربعین توبه کرد، تعریف می کند:

ما در محله ی آسیب خیز زندگی می کردیم،اما خانواده ام آبرودار بودند، نمی دانم چرا من ، نخاله ی خانواده ام شدم،در نوجوانی الگوی من، مرد میانسالی شد که از قضا قداره کش محله بود،چرایش را نمی دانم اما هرچه که بود،من از او الگو گرفتم و قدم در بیراهه گذاشتم،از گنده لات بودنش ، خوشم آمده بود،می خواستم مثل او باشم و همه از من حساب ببرند، اما، بدترین راه را انتخاب کردم ، خلاصه اش را بگویم ، خیلی زود چشم باز کردم و دیدم که یک محله از دست من عاصی شده است،عربده کشی و دعوا شده بود‌ شغل شبانه روزی ام ، فقط کافی بود که یکی به من ، نگاه چپ بکند،شب و روزش را یکی می کردم ، همین حالا، صد‌ جای چاقو در بدنم هست از بس که دعوا می کردم و بیشتر از این تعداد را به بقیه زده بودم ،شغلم شرخری بود،عربده کش و دائم الخمر بودم ،محال بود بدون چاقو و قمه بیخ شلوارم از خانه بیرون بروم ،پرستارهای بیمارستان ، نزدیک خانه امان دیگر به بخیه زدن بدن من عادت کرده بودند،خلاصه یا می زدم و یا می خوردم،یا در کلانتری بودم و یا در بیمارستان،فقط یک چیزی را بگویم ،که خودتان  تا ته اش را بروید،زمانی که پلیس امنیت ، طرح جمع آوری اراذل و اوباش را برای برقراری امنیت در محله ها اجرا کرد،سراغ من هم آمدند، دستگیرم کردند و زنجیر به پایم بستند و دور گردنم، آفتابه انداختند و در محله چرخاندند،این یعنی من به ته ته خط رسیده بودم،راستش ،حالا خجالت می کشم از مرور آن روزهای زندگی ام،اما باید بگویم ،برای اینکه جوان ترها بخوانند و بدانند که ،امام حسین ع همه جوره اش را خریدار است ،حتی اگر بدترین آدم روی کره ی زمین باشی،باز هم امید هست برای تغییر،یک شب وقتی مست و پاتیل با لباس های خونین و سر و صورت آشفته به خانه آمدم‌،مادرم ، کنج پذیرایی نشسته بود و نگاهی به سر و روی من کرد،یک آن دیدم که پرچم حضرت علی اکبرع را که‌ در دستش بود،روی صورتش گذاشت و بلند بلند گریه کرد،صدایش کردم،سرش را بالا گرفت و با همان صورت گریان گفت:الهی که به حق عزای امام حسین ع و این پرچم و ماه صفر،دفعه ی بعد که برای چاقوکشی و دعوا از در این خانه بیرون رفتی،دیگه برنگردی،دوباره صورتش را میان پرچم کشید و گریه کرد،من هاج و واج،نگاهش می کردم،مادرم نفرینم کرده بود،برای اولین بار، آن شب تا خود صبح، خوابم نبرد،با اینکه‌مست بودم، اما نفرین مادرم مرتب در گوشم بود و تکرار می شد،رادیو را روشن کردم که صدایی جز صدای مادرم در گوشم بپیچد،بلکه‌خوابم ببرد،اما هر موج رادیو را که می گرفتم،از اربعین و پیاده روی زائران می گفت،در همان لحظه، سرم را بالا بردم و گفتم یا خدا،منم میرم کربلا،تو خودت کمک بکن که درست بشم،از کربلا رفتنم به هیچکس چیزی نگفتم ، یک ساک با یک دست لباس برداشتم و به مادرم گفتم :یادته آن شب از خدا طلب مرگ مرا کردی ؟ من دارم میرم کربلا،حلالم کن و دعا کن اگر قرار است ،کربلا هم بروم و درست نشوم ،خبر مرگم را برایت بیاورند،مادرم مانده بود هاج و واج ، پسر شرش که یک محله را عاصی کرده بود، می خواست بره کربلا و اما داستان پرچم حضرت علی اکبرع برمی گردد، به ۱۲سالگی من در ایام محرم ، که اهالی محل ، مشغول سیاه بندان کوچه ها و من هم سرگرم بازی بودم ، ولی رفتم و در سیاه بندان کوچه ها سهیم شدم و دستمزد مشارکت من، پرچم حضرت علی اکبرع شد، پرچم را به خانه بردم و به برادرها گفتم که ، بیایند ، جلوی خانه امان ، تکیه ی حضرت علی اکبر ع ، علم کنیم ؟با عشق تکیه را علم کردیم ، تکیه تبدیل به هیات شد و من هم خادم نوجوان هیاتمان شدم ،اما چند سال بعد ، طوری در باتلاق گناه فرو رفته بودم  که  حتی روی آمدن به هیاتی که خودم بانی اش بودم را هم نداشتم، آن شب که مادرم مرا نفرین کرد و سرش را لای همان پرچم گرفت و گریه کرد، خاطرات راه اندازی هیات از ذهنم گذشت و دلم لرزید،گاهی وقتها فکر می کنم ، شاید همان هیات حضرت علی اکبر ع و  حسین ع ،گفتن های خالصانه ام در کودکی بود که بالاخره یک جایی به کارم آمد و از مهلکه نجاتم داد، به خدا که باید ،این جمله را که امام حسین ع چراغ هدایت و کشتی نجات است را باید طلا گرفت،من از مادرم حلالیت گرفتم و راهی سفر کربلا شدم ، از ابتدای سفر به کربلا، سر و صورتم را با چفیه پوشاندم تا فقط خودم باشم و خودم،از عمود یک تا عمود۱۴۵۲ را با پای برهنه رفتم و پاهایم تاول زد و خون به راه افتاد، اما این دردها،برای من که اگر هفته ای ،یکی دوبار چاقوکشی نمی کردم و نمی زدم و نمی خوردم ،روزم شب نمی شد،بی معنا بود، اما این زخم ها کجا و آن زخم ها کجا ؟تمام راه را گریه کردم ، گفتم خدایا ، کمکم بکن که از همه ی شرارت ها پاک بشوم ،به بین الحرمین که رسیدم ، خدا را قسم دادم به امام حسین ع و اهل بیتش ع که کمکم کنند،وقتی برگشتم دیگر آن محمدرضای سابق نبودم ، مادرم در همان نگاه اول، باورم کرد، مادرها ، عمق نگاه فرزندانشان را حفظ هستند، خدا ، خیلی امتحانم کرد، تا چند وقت ، پیشنهادهای کلان شرخری بود که چپ و راست به من می دادند،اما همه را رد کرده بودم و شدم کارگر ساده ی یک کارخانه ی بلورسازی، ازمحرم سال بعد، سرم را بالا گرفتم و بعد از سال ها به هیات حضرت علی اکبر ع رفتم ، با افتخار چای ریز و کفش جفت کن ، گریه کن های امام حسین ع شدم و هنوز هم هستم ، از هفت سال قبل تا به امروز ، پیاده روی اربعین و روز اربعین ، برای من حکم سالگرد تولدم را دارد و هرجا که باشم ،خودم را به این مسیر آسمانی می رسانم

خداوند در آیه ی ۵۳ از سوره ی مبارکه ی زمر می فرماید:

هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید، خدا ، همه ی گناهان را چون توبه کنید، خواهد بخشید

پی نوشت :

فرارسیدن سالروز‌ وفات مادر بسیار شجاع و ایثارگر و عشق و با ادب و ولایت پذیرحضرت عباس‌ع و سه برادر دسته گل دیگرش ،حضرت ام البنین س برتمامی کسانی که پیرو راه و منش آن حضرت هستند، علی الخصوص بر همسران و مادران تمام شهدا بسیار زیاد تسلیت باد 

بخشی از زیارت نامه ی حضرت ام البنین س:

سلام بر تو ای همسر جانشین رسول الله ص

سلام بر تو که محبوب زهرایی

سلام بر تو ای مادر،ماه های درخشان

خدا و رسولش را گواه می گیرم که تو با اهدای فرزندانت و قربانی کردن آنها،در راه آرمان های امام حسین ع جهاد نمودی

گواهی می دهم که تو یار و یاور امام علی ع در سختی ها و مشکلات و مصیبت ها بوده ای

گواهی می دهم که تو به خوبی از عهده ی سرپرستی و نگه داری فرزندان زهرای اطهرس و ادای امانت ایشان برآمدی

تو در نزد خداوند از مقام و منزلت بالایی برخورداری،سلام بر تو و بر‌ فرزندان شهیدت

یا لطیف

ارحم عبدک الضعیف الذلیل






نظرات 2 + ارسال نظر
یه دختر یکشنبه 18 دی 1401 ساعت 20:39

سلام
ممنون از مطالب خوبتون
ادتماس دعا

سلام به شما
خیلی خوش آمدید
یه دنیا ممنونم از نگاه قشنگتون
الهی که به حق امام حسین ع و خاندان بسیار پاک و مطهرش عاقبت بخیر و سربلند و پیروز و روسفید نزد مهربان خدایمان در دو عالم باشید، الهی آمین
به برکت صلوات بر محمد ص و آل محمد ص :
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
از شما هم التماس دعای فراوان دارم

حمیده شنبه 17 دی 1401 ساعت 21:36 http://Www.tast-good.blogfa.com

سلام عزیزم
انشالله خدا به همه ما کمک کند در راه صالحان قدم برداریم

سلام به روی ماهت عزیزم
الهی آمین و به برکت صلوات بر محمد ص و آل محمدص همه ی ما با کمک خدای مهربون و تلاش مضاعف خودمون در راه امام حسین ع و خاندان بسیار پاک و مطهرش قدم های بسیار محکم و مؤثر برداریم و تا آخرین نفس‌ سوار بر کشتی نجات امام حسین ع باشیم که به ساحل امن رستگاری برسیم ، الهی آمین
و به فرموده ی دکتر شریعتی بسیار گرانقدر، آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد