معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

سه نکته ی اخلاقی و عرفانی از مرحوم آیت الله فاطمی نیا ره

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو عزیزدلم و مهربان و بخشنده

سلام به روی ماه، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه، قرآن کریم بسیار هدایتگر و عشق و نورانی و  باصفا و ناب و حال خوب کن و دوست داشتنی 

سلام به روی ماه،ماه بسیار زیبای شوال 

سلام به روی ماه، تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار پاکدامن و باتقوا و دلسوز و مهربان و ایثارگر و شجاع تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه، تمام پیامبران الهی بسیار هدایتگر و دلسوز و مهربان و ایثارگر و شجاع خدای مهربون 

سلام به روی ماه، رسول نور و مهربانی ص

سلام به روی ماه ،بانو ی بسیار نازنین و دوست داشتنی بانو حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار پاک و مهربان و عزیز و شریفش مولا علی ع 

سلام به روی ماه،ده دسته گل بسیار ناب و پاک و زیبا و دوست داشتنی و حال خوب کن و مطهر و معطر محمدی ، مولا علی ع و بانو حضرت زهرای مرضیه س 

سلام به روی ماه، آخرین دسته گل بسیار ناب و پاک و زیبا و دوست داشتنی و حال خوب کن و مطهر و معطر محمدی،مولا علی ع  و بانو حضرت زهرای مرضیه س و خوشبوترین دسته گل نرگس جهان 

سلام به روی ماه، تمام اولاد بسیار شریف و پاک و مطهر و عزیز تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه، تمام اصحاب بسیار پاک و ناب و باوفا و دلسوز و فداکار و شجاع و مهربان امام حسین ع

سلام به روی ماه،تمام خاندان بسیار شریف و پاک و مطهر و عزیز تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع

سلام به روی ماه ،تمام ارواح بسیار پاک و مطهر تمام شهدا و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه، تمام صالحین و صدیقین در قید حیات 

سلام به روی ماه، تمام جانبازان و آزادگان بسیار ایثارگر و شجاع 

سه نکته ی اخلاقی و عرفانی از مرحوم آیت الله فاطمی نیا ره :

نکته ی ۱،به شیطان رو ندهید:

شیطان را باید شناخت ، شعار می دهند که می گویند ، قوی است ،نه شیطان قوی نیست،ما شیطان را رو می دهیم ،ما بچه بودیم در محلات و خانه های پردرخت تبریز بازی می کردیم ،دیدیم ، ناله ی یکی از بچه ها بلند شد،دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد، از مورچه کمی بزرگ تر،این بچه داشت سیاه می شد طفلک،بچه عقرب از بند انگشت هم کوچکتر بود،عقرب فقط یک لنگه کفش می خواهد،شما الان نمی توانید بگویید ، عقرب قوی است ولی موذی است،رو بدهی می آید در آستین آدم،شیطان هم ضعیف است ، نگویید قوی است،این طوری بگویید، روبه روی خدا ایستاده اید،شیطان قوی نیست، موذی است،خداوند در قرآن کریم می فرماید:بر بنده ی من کسی تسلط ندارد، تسلط شیطان بر کسانی است که به دنبالش می روند،جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر کنید،نمازها را مرتب بخوانید،مسأله والدین را رعایت کنید،عمل به وظیفه بکنید ،مطمئن باشید ، شیطان می رود

نکته ی ۲،شدیدترین گناه:

گناهکار چند نوع است،عده ای گناه می کنند و بعد ناراحت و پشیمان می شوند،سوز و گداز دارند،توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند اما دوباره می شکنند،دوباره،سه باره، ده باره،در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها ،سوز و گداز واقعی  داشته باشد،در نهایت بر شیطان پیروز می شود،اما اگرنه،دفعه ی اول سوز و گداز داشت ،دفعه ی دوم کمتر ،دفعه ی سوم کمتر،اگر برایش معمولی شد، او طعمه ی شیطان می شود،شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن ،آن را کوچک بشمارد

نکته ی ۳:صدای خوش شنیدید، آن را شکر کنید:

اگر صدای خوشی می شنوید، خوشتان می آید،باید سجده ی شکر به جا آورید،چون عده ای درک نمی کنند که این نعمت توجه به ظرایف است 

پی نوشت: برای شادی روح ،بسیار مهربان آیت الله فاطمی نیا که به ملکوت اعلی پیوست ، فاتحه و صلواتی محمدی پسند و از ته قلب قرائت کنید و الهی که با سید الشهدا ع و یاران  بسیار پاک و باوفایش محشور بشوند :

به برکت صلوات بر محمد ص و آل محمدص :

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

برحمتک یا ارحم الراحمین 

آمین یا رب العالمین 

پی نوشت ۲: هرعزیزی که اینجا رو می خونه برای عاقبت بخیریم  دعا کنه و دعا کنه در جدال با شیطان و نفس اماره  پیروز بشم و سفر حج واجب بدون بازگشت  نصیبم بشه و در کنار خانه ی  خدای مهربون به ارامش ابدی برسم  

به برکت صلوات بر محمد ص و آل محمدص:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

برحمتک یا ارحم الراحمین 

آمین یا رب العالمین 

یا لطیف

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

روزی حضرت موسی ع به خدا عرض کردند که : دلم می خواهد یکی از بندگان خوبت را ببینم

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و مهربان  و بخشنده

سلام به روی ماه، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، قرآن کریم بسیار ناب و عشق و زیبا و نورانی و باصفا و حال خوب کن ودوست داشتنی 

سلام به روی ماه، ماه بسیار زیبای شوال 

سلام به روی ماه، تمام مادران و پدران و فرزندان و همسران بسیار پاکدامن و باتقوا و دلسوز و مهربان و فداکار و شجاع و غیور تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و صالحین و صدیقین و آزادگان و جانبازان 

سلام به روی ماه، تمام پیامبران الهی بسیار هدایتگر و شجاع و غیور و دلسوز و مهربان خدای مهربون 

سلام به روی ماه، رسول نور و مهربانی ص

سلام به روی ماه، بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی بانو حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار پاک و مهربان و شریف و عزیزش مولا علی ع

سلام به روی ماه،ده دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و عزیز و دوست داشتنی و خوشبو و مطهر محمدی ، مولا علی ع و بانو حضرت زهرای مرضیه س 

سلام به روی ماه،آخرین دسته گل بسیار پاک و ناب و عزیز و دوست داشتنی و خوشبو و مطهر محمدی،مولا علی ع و بانو حضرت زهرای مرضیه س و خوشبوترین گل نرگس جهان

سلام به روی ماه،تمام اولاد بسیار پاک و ناب و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع

سلام به روی ماه، تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و شجاع و غیور و دلسوز و مهربان و ایثارگر امام حسین ع

سلام به روی ماه،تمام خاندان بسیار پاک و ناب و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی وتمام معصومین ع

سلام به روی ماه،تمام ارواح بسیار پاک و مطهر تمام شهدا و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه،تمام صالحین و صدیقین درقید حیات

سلام به روی ماه،تمام جانبازان و آزادگان بسیار ایثارگر و شجاع

روزی حضرت موسی ع به خدا عرض کردند که : دلم می خواهد یکی از بندگان خوبت را ببینم :

روزی حضرت موسی ع به خدا عرض کردند که: دلم می خواهد یکی از بندگان خوبت را ببینم،خطاب آمد : به صحرا برو،آنجا مردی کشاورزی می کند و او از خوبان درگاه ما است ،حضرت موسی ع به صحرا آمد و مردی را مشغول به کشاورزی دید،حضرت  موسی ع تعجب کرد که او چگونه به درجه ای رسیده است که خداوند می فرماید،از خوبان ماست ،از جبرئیل پرسش کرد ،جبرئیل عرض کرد:در همین لحظه خداوند اورا امتحان می کند،عکس العمل او را مشاهده کن ،بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد،نشست و بیلش را در مقابلش قرار داد و گفت:مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی،من داشتن چشم را دوست می داشتم ،حال که تو مرا نابینا می پسندی ،من نابینایی را بیش از بینایی دوست دارم ،حضرت موسی ع دید که این مرد به مقام رضا رسیده است ،رو کرد به آن مرد و فرمود:ای مرد ، من پیامبر هستم و مستجاب الدعوه،می خواهی دعا کنم ، که خداوند چشمانت را شفا دهد؟مرد گفت :خیر،حضرت موسی ع فرمود: چرا؟ مرد در پاسخ گفت:آنچه مولای من برای من اختیار کرده است را بیشتر دوست می دارم،تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم 

پی نوشت۱:

مرحوم دولابی ره می گویند:

غم شب است و شادی روز است ،غم زلف سیاه است و شادی چهره ی سفید است ،غم آثار جلال است و شادی آثار جمال است ،زلف روی صورت را می پوشاند و موجب حفظ آن و زیبایی آن می شود،اوائل راه همه روز را خواستارند و طالب شادی و بساط می باشند،اما بعدها معلوم نیست روز بهتر است یا شب،به نحوی که بعضی از عرفا فقر را بر غنا و بیماری را بر صحت ترجیح می دهند،اما اهل بیت ع اینگونه نیستند و هرکدام را که خدا برای آن ها مقدر کند،همان را خواهانند

پی نوشت۲:به نقل از باباطاهر:

یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درد و درمان و وصل ‌ و هجران 

پسندم آنچه را جانان پسندد

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 


داستانی تکان دهنده درباره ی شیعه شدن یک دختر مسیحی

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان 

سلام به روی ماه ، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه، قرآن کریم بسیار زیبا و نورانی و با صفا و راهنما و حال خوب کن و دوست داشتنی و عاقبت بخیر کننده و عشق 

سلام به روی ماه، ماه بسیار زیبای شوال

سلام به روی ماه، انسان هایی که بانهایت عشق در مسیر هدایت و  رستگاری و نجات جهانیان می کوشند

سلام به روی ماه،تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار پاکدامن و با تقوا و دلسوز و مهربان و شجاع و ایثارگر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه، تمام پیامبران الهی بسیار دلسوز و مهربان و شجاع و ایثارگر و هدایتگر و عشق خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، رسول نور و مهربانی ص

سلام به روی ماه ، بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی بانو حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار پاک و شریف و عزیز و مهربانش مولا علی ع 

سلام به روی ماه، ده دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و عزیز و دوست داشتنی و مطهر و معطر محمدی ، مولا علی ع و بانو حضرت زهرای مرضیه س 

سلام به روی ماه ، آخرین دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و عزیز و دوست داشتنی و مطهر و معطر محمدی، مولا علی ع و بانو حضرت زهرای مرضیه س  و خوشبوترین گل نرگس جهان 

سلام به روی ماه، تمام اولاد بسیار پاک و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع

سلام به روی ماه، تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و عزیز و دلسوز و مهربان و شجاع و ایثارگر امام حسین ع

سلام به روی ماه، تمام خاندان بسیار پاک و مطهر و عزیز و شریف تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع

سلام به روی ماه،تمام ارواح  بسیار پاک و مطهر تمام شهدا و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه، تمام صالحین و صدیقین در قید حیات 

سلام به روی ماه، تمام جانبازان و آزادگان بسیار شجاع و ایثارگر 

داستانی تکان دهنده درباره ی شیعه شدن یک دختر مسیحی:

سرنوشت یک دختر آمریکایی از زبان دختری ایرانی الاصل:

یک سال پیش در مهمانی دخترانه ای ،ناخواسته توجه دختری را به خود جلب کردم ، دختری که از حقیقت دور بود و ناآگاهانه تشنه ی فساد و فحشا،وی که بیست سال بیشتر نداشت ، همجنس بازی را آزاد می دانست  و از عواقب آن بیمی نداشت ،بغض گلویم را گرفته بود،دلم می خواست ناپدید شوم،نمی توانستم باور کنم با وجود حجابی که داشتم ، نتوانسته بودم ارزش واقعی خود را نشان دهم ،کریستینا،در خانواده ای بسیار مذهبی و ثروتمند به دنیا آمده بود، اما برخلاف خانواده اش توجه ای به دین مسیحیت نداشت ،وی با نیت پلید خود هرروز در مدرسه تعقیبم می کرد و مرا با حرف ها و حرکاتش آزار می داد،تا اینکه یک روز به شدت گریه کردم و از خدا کمک خواستم ،گریه ام نه تنها برای خودم و ناراحتی روحی ام  و رفت و آمد او بود ، بلکه به حال جامعه ی آمریکا و جوانان افسوس می خوردم ، دو رکعتی نماز خواندم ، می دانستم همانطور که درنماز من با خدا حرف می زنم ،در قرآن نیز او با من سخن می گوید ،پس به قرآن رجوع کردم ،آیه ی قرآن مرا بر آن داشت که به آن دختر کمک کنم،آیه دستور هدایت به دیگران را می داد،من که همیشه می ترسیدم مبادا فسادهای آمریکا مرا در خود غرق کند ،از خدا خواستم که بتوانم با فهم اندک خود به کریستینا کمک کنم،طوری که او نتواند بر من تأثیری بگذارد،ابتدا از طریق ایمیل شروع به ایجاد ارتباط با وی کردم،اما او نه تنها حاضر نبود حرف هایم  را گوش کند،بلکه به دین نیز ناسزا می گفت،طوری که مرا هم ناامیدتر از همیشه کرد،اما چون قبلا در جایی خوانده بودم (هرچند شخصی ، گناهکار باشد ،در قلبش روزنه ای از پاکی وجود دارد ،بایستی آن را پیدا کرد و رشدش داد تا میوه دهد)پس روزها و روزها سعی کردم تا با آسان ترین نصیحت ها بتوانم قلب کریستینا را روشن کنم ،پس از سه ماه و اندی که از طریق ایمیل ،با کریستینا در ارتباط بودم ،شاهد تغییرات کوچکی در وی شدم و فهمیدم که همه و همه  حاصل دعاهای من و کمک پروردگار بوده است ، آن شعله ی کوچک در اعماق دل تاریک او داشت روشن و روشن تر می شد،برای کریستینا ، داستان اسکندر مقدونی را تعریف کرده بودم ،شخصی که سعی داشت دنیا  را به  سلطه ی خود در بیاورد،قصه این بود که روزی اسکندر،در بیابانی به ارتش خود، دستور توقف داد  و گفت : هر کس سنگهای بیابان را بردارد ، پشیمان می شود و هر کس هم که برندارد باز پشیمان می شود،عده ای کمی سنگ برداشتند و عده ای سنگ برنداشتند،از صحرا که خارج شدند، سنگ ها طلا شد ،آنها که سنگ برداشته بودند ، پشیمان بودند که چرا بیشتر سنگ برنداشته اند و آنها که سنگ نداشتند،پشیمان بودند که چرا سنگ ها را جمع نکرده اند، که اسکندر گفت : که دنیا همین است ،هرچه سود کنی ، کم کرده ای و اگر هیچ نکنی ، پشیمان می شوی ، گویا این قصه ، خیلی روی کریستینا اثر گذاشته بود،طوری که روز بعدش در مدرسه ، سخت متعجب و خوشحال شدم ،چون او گفت که متوجه ی کارهای بدش شده است و تصمیم دارد آنها را کنار بگذارد و من باید کمکش کنم تا الکل را هم ترک کند ،من هم گفتم که کسی نیستم ، جز بنده ی خدا و او باید از پروردگار کمک بخواهد ، چند روز بعد ، ایمیلی از او به دستم رسید،که خانواده اش از تغییر رفتاراو بسیار خوشحال هستند و هرچند ترک آن اعمال برایش ، بسیار سخت و دشوار و کشنده است ، ولی او تصمیمش را گرفته‌ است ، من که خود شاهد رنج و تلاش کریستینا در ترک مواد مخدر بودم به او گفتم  شعری از زبان خدا هست که:

اگر عمری گنه کردی ، مشو نومید از رحمت

تو نامه ی توبه را بنویس ، امضاء کردنش با من 

من به وسیله ی اطلاعاتم از قرآن و زندگی ائمه ی اطهار ع و کتاب های دینی ، کم کم توانستم به او کمک کنم ، حتی سؤال هایی هم برای خود من پیش می آمد ، که با مطالعه آن ها  را برطرف می کردم ،حرف های کریستینا ، هرگز از یادم نمی رود که می گفت :اسلام منطق است ، قرآن منطق است ، برای همین قابل قبول و قابل فهم بود، هرروز به وسیله ی ایمیل و با کلی تحقیق به سؤالات وی جواب می دادم ، حتی وقتی دیدم که علاقمند به خواندن قرآن است ، برایش قرآنی با ترجمه ی انگلیسی گرفتم ،او در آن زمان مشروب را هم ترک کرده بود، تا اینکه روزی او به من گفت :می خواهم مسلمان شوم ، فاطمه کمکم کن ، باورش غیرممکن بود ،اشک هایم سرازیر بود،طوفانی از عشق به اسلام ، بدنم را سرد کرده بود و مرا می لرزاند،سرگیجه داشتم ، انگار در دنیا نبودم،احساس می کردم ، تمام سلول های بدنم ، گریه می کنند،گریه ام به خاطر عشق و زیبایی و ایمان بود ، برایم تمام سختی های آن چند ماه ، تبدیل به خاطره ای زیبا شد،در آن لحظه یکی از زیباترین و بزرگ ترین هدیه ها را از خدا گرفته بودم ،آن هدیه ی زیبا و بزرگ خدا ،خبر مسلمان شدن کریستینا بود،او که از گذشته اش خجالت می کشید ، مخفیانه توسط یک روحانی ، قرآن خواندن را یاد گرفت،تا کسی از گذشته اش مطلع نشود،وقتی کریستینا ، مسلمان شد،یک کارت پستال و کتاب  چرا و چگونه نماز می خوانیم به زبان انگلیسی را به او هدیه دادم و برای اولین بار همدیگر را در آغوش گرفتیم ، این در نظر من یک معجزه بود،او از نمازش ، غافل نمی شد و روز به روز آرام تر و نورانی تر می شد،یک روز در کتابخانه ی مدرسه ، با هم نماز خواندیم  و او به من گفت که در ظلمات بودم و به نور دعوت شدم ، پس از مدتی ، شروع به صحبت درباره ی امامان کردم، از پیامبر اکرم ص و حضرت علی ع و خانم فاطمه ی زهراس برایش گفتم و از دیگر امامان،به او گفتم که حضرت فاطمه س باید الگوی ما مسلمانان باشد و او قبول کرد،حتی بعدها به من گفت ،که با شنیدن داستانهای دینی درباره ی ائمه ع آن ها را باور می کند،ولی نمی داند ،چرا دیگران ، مثل او با  شنیدن این داستان های دینی  درباره ی ائمه ع ، ایمان نمی آورند،بعد از مدتی ، کریستینا برای اولین بار با روسری  و لباس پوشیده به دیدنم آمد،او حجاب را برگزیده بود،به خودش می بالید و همین امر ،مرا هم خوشحال کرد،چونکه بالاخره فهمیدم که حجاب من ، توانسته است ، روی او تأثیر بگذارد،او درک کرده بود که هیچ خوشی ،لذت بخش تر از عشق به خدا نیست و بقیه ی عشق ها ، کاذب و فانی است ،او هم قبول داشت که ما کاسه های کوچک خود را زیر آبشار الهی ،می گیریم ولی چون این ، آبشار بسیار قوی است و ما ناتوان از پرکردن کاسه هایمان هستیم ، لذا ائمه ع ،نعمت را در خود جمع می کنند و ما از آب آن آبشار ،توسط آن ها که ، واسطه ی بین ما وخدا هستند، سیراب می شویم ،کریستینا ، به واسطه ی علاقه ای که به خانوم حضرت زهراس پیدا کرده بود،گفت که می خواهد ، اسمش را عوض کند،از من پرسید که معنی اسمم چیست و من هم گفتم : بریده از آتش و او که شدیدا منقلب شده بود، گفت که می خواهد ،اسمش را فاطمه بگذارد،آن روز از خوشحالی دست مادرم را بوسیدم که چنین اسم زیبایی را برایم انتخاب کرده بود،هرچند لایقش نبودم ،کریستینا ، حتی در شناسنامه هم اسمش را به فاطمه تغییر داد و به من ثابت شد که دانه ی دل او میوه داده است،تقریبا یکسالی از اول آشنایی ما می گذشت ، که کریستینا خبر بدی به من داد،او مدت ها مبتلا به سرطان خون بود ولی خودش نمی دانست ،یک دکتر و یک پرستار خصوصی در خانه از او مراقبت می کردند و می گفتند او بیشتر از چند ماه زنده نمی ماند،خانواده ی کریستینا از اینکه دخترشان به واسطه ی من مسلمان شده بود، روی خوشی به من نشان نمی دادند و من نمی توانستم او را ببینم،تا اینکه روز اول محرم به من خبر دادند که کریستینا مرده است ،هرچند نمی دانم او را کجا دفن کرده اند اما خاطره اش برای من زنده است ،کریستینا نه تنها خودش رشد کرد ،بلکه باعث رشد من هم شد ،تا اینکه بعد از مدتی ،یک ایمیل از برادر،سی و چند ساله اش  به نام مایک به دستم رسید،که برادرش در آن ایمیل گفته بود:دلیل اینکه تصمیم گرفتم برای شما ایمیل بفرستم ، به خاطر خواهرم است ،ابتدا از رفتار بد مادرم از شما معذرت می خواهم ،از وقتی خواهرم مرده ، او حال خوبی ندارد،شما کی هستید؟ از کجا آمده اید؟ائمه چه کسانی هستند؟ آنها فرشته هستند یا انسان؟ شاید هم  هرچیز دیگری ،درباره ی خانوم فاطمه س به من بگویید ، او چه کسی است ؟من دارم گریه می کنم تا نشان دهم که چقدر خوشحال هستم،خواهرم را به عنوان  یک مسلمان،در جایی که نمی خواست ، کسی از آن مطلع شود، دفن کردیم ،او می گفت ، فاطمه فرشته ی نجات من از طرف خدا است،دیشب خوابش را دیدم ،خوشحال بود، من صدایش کردم کریستینا و او گفت : که نام من فاطمه است ،همنام همان خانمی هستم که دست مرا گرفت ،او به من گفت ، شما روز قیامت از ائمه ع پاداش می گیرید و استحقاق  نام خانم فاطمه ی زهراس را دارید ، خواهرم گفت که ایمان بیاورم و وقتی بیدار شدم ، می لرزیدم ولی احساس خوبی داشتم ،وقتی زنده بود به من می گفت که شما فرشته هستید،هرچند شما به او التماس می کنید که به شما فرشته نگوید،چون فرد کاملی نیستید و ناراحت می شوید،تصمیم گرفته ام که به میشیگان بروم و در آنجا دور از خانواده ام مسلمان شوم،،شما یک نسل را تغییر داده‌اید ،چون بعد از من حتما همسر و بچه هایم مسلمان می شوند ، و نوه هایم مسلمان زاده به دنیا می آیند

پی نوشت:

بیاییم ، همه با آجرهایی که خداوند به ما داده است،قصری برای دنیا نسازیم ،بلکه پلکانی بسازیم به سوی خدای مهربون،بیاییم همه ،دست به دست هم بدهیم و به سهم خود برای نجات دنیا تلاش کنیم

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 


اصحاب رقیم

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان 

سلام به روی ماه ، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون

سلام به روی ماه، قرآن کریم  بسیار عزیز و نورانی و سبز و هدایتگر و عاقبت بخیر کننده و با صفا و عشق و حال خوب کن و دوست داشتنی 

سلام به روی ماه،ماه بسیار زیبای شوال

سلام به روی ماه،تمام پدران و مادران و همسران و فرزندان بسیار فداکار و ایثارگر و شجاع و غیور و باتقوا و پاکدامن و دلسوز و مهربان تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و صالحین و صدیقین

سلام به روی ماه ، تمام پیامبران الهی بسیار هدایتگر و شجاع و ایثارگر و غیور و دلسوز و مهربان خدای مهربون

سلام به روی ماه،رسول نور و مهربانی ص

سلام به روی ماه،بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی بانو حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار پاک و مهربان و عزیز و شریفش مولا علی ع 

سلام به روی ماه،ده دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و دوست داشتنی و خوشبو و مطهر محمدی ، بانو حضرت زهرای مرضیه س و مولا علی ع 

سلام به روی ماه، آخرین دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و دوست داشتنی و خوشبو و مطهر محمدی، بانو حضرت زهرای مرضیه س و مولا علی ع و خوشبوترین گل نرگس جهان

سلام به روی ماه،تمام اولاد بسیار پاک و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع

سلام به روی ماه،تمام اصحاب بسیار باوفا و ناب و پاک و عزیز و شجاع و غیور و ایثارگر و دلسوز و مهربان امام حسین ع

سلام به روی ماه، تمام خاندان بسیار پاک و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه،تمام ارواح بسیار پاک و مطهر تمام شهدا و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه، تمام صالحین و صدیقین بسیار پاک و مطهر در قید حیات

سلام به روی ماه، تمام جانبازان و آزادگان بسیار ایثارگر و شجاع 

اصحاب رقیم :

در کتاب محاسن برقی از رسول خدا ص چنین نقل شده است که ،سه نفر عابد ،از خانه ی خود بیرون آمده و به سیر و سیاحت در کوه و دشت پرداختند،تا به غاری که در بالای کوه بود رفته و  در آنجا مشغول عبادت شدند،ناگاه بر اثر طوفان ، سنگ بسیار بزرگی ،از بالای آن غار از کوه جدا شد و غلتید و به درگاه غار افتاد،به طوریکه در غار را به طور کامل پوشانید و آن سه نفر در درون غار تاریک ماندند و آن سنگ به قدری ،در غار را پوشانید که حتی روزنه ای از غار به بیرون ،جا نگذاشت ،از این رو آنها ، بر اثر تاریکی همدیگر را نمی دیدند،آنها وقتی خود را در چنان بن بست هولناکی دیدند،برای نجات خود به گفتگو پرداختند،سرانجام یکی از آنها گفت :هیچ راه نجاتی نیست ،جز اینکه اگر عمل خالصی داریم ،آن را در پیشگاه خداوند شفیع قرار دهیم ،ما بر اثر گناه  در اینجا ، محبوس شدیم و باید با عمل خالص خود را نجات بدهیم  و این پیشنهاد مورد قبول همه واقع شد،اولی گفت : خدایا ، میدانی که من روزی فریفته ی زن زیبایی شدم  و او را دنبال کردم و وقتی که به او مسلط شدم و خواستم با او عمل منافی با عفت انجام دهم به یاد آتش دوزخ افتادم و از مقام تو ترسیدم و از آن کار دست برداشتم ،خدایا به خاطر این عمل ، این سنگ را از اینجا بردار،وقتی که دعای او تمام شد،ناگاه آن سنگ تکانی خورد و اندکی عقب رفت ، به طوریکه روزنه ای به داخل غار،پیدا شد،دومی گفت :خدایا ، تو می دانی که گروهی کارگر را برای امور کشاورزی اجیر کردم ،تا هرروز نیم درهم به هرکدام از آنها بدهم ،پس از پایان کار،مزد آنها را دادم ،یکی از آنها گفت : من به اندازه ی دونفر ، کار کرده ام ،سوگند به خدا کمتر از یک درهم نمی گیرم ،نیم درهم را قبول نکرد و رفت ،من با نیم درهم او کشاورزی کردم ،سود فراوانی نصیبم شد،تا روزی آن کارگر آمد و مطالبه ی نیم درهم خود را نمود،حساب کردم دیدم نیم درهم او  برای من ده هزار درهم سود داشته ،همه را به او دادم و او را راضی کردم و این کار را از ترس مقام تو انجام دادم ،خدایا بخاطر این عمل این سنگ را از اینجا بردار ،در این هنگام ، ناگاه سنگ تکان شدیدی خورد وبه قدری عقب رفت که درون غار روشن شد،به طوریکه آنان همدیگر را می دیدند ، ولی نمی توانستند از غار خارج بشوند ، سومی گفت :خدایا ، تو می دانی که روزی پدر و مادرم در خواب بودند ،ظرفی پر از شیر برای آنها بردم ،ترسیدم اگر آن ظرف را در آنجا جا بگذارم و بروم ،حشره ای به داخل آن بیفتد ،از طرفی دوست نداشتم آنها را از خواب شیرین بیدار کنم و موجب ناراحتی آنها بشوم ، از این رو همانجا صبر کردم تا آنها از خواب شیرین بیدار شدند و از آن شیر نوشیدند،خدایا بخاطر این عمل ، این سنگ را از اینجا بردار ،وقتی که دعای او به اینجا رسید ،آن سنگ تکان شدیدی خورد و به قدری عقب رفت که آنها به راحتی از میان غار بیرون آمدند و نجات یافتند ،رسول نور و مهربانی ص فرمودند:کسی که به راستی و از روی خلوص با خدا رابطه برقرار کند ، و بر همین اساس ، رفتار نماید ،رهایی و نجات می یابد 

پی نوشت :

آیات ۱۵۵تا۱۵۷سوره ی مبارکه ی بقره : و قطعا شما را به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و کاهش  در اموال و جان ها و محصولات می آزمائیم،و مژده ده شکیبایان را:همان کسانی که چون ، مصیبتی به آنان برسد، می گویند:انا لله و انا الیه راجعون: ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم و برایشان درود و رحمتی از پروردگارشان باد و راه یافتگان هم خود ایشان هستند 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

حضور قلب در نماز

سلام به روی ماه ، خدای بی نهایت زیبارو و بخشنده و مهربان و عزیزدلم

سلام به روی ماه، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه، قرآن کریم بسیار هدایتگر و نورانی و باصفا و عشق و حال خوب کن و دوست داشتنی 

سلام به روی ماه، ماه بسیار زیبای شوال

سلام به روی ماه،تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار دلسوز و مهربان و باتقوا و پاکدامن و  شجاع و غیور و ایثارگر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه، تمام پیامبران ‌الهی بسیار هدایتگر و شجاع و غیور و ایثارگر و دلسوز و مهربان  خدای مهربون 

سلام به روی ماه، رسول نور و مهربانی ص 

سلام به روی ماه، بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی بانو حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار پاک و عزیز و شریف و مهربانش مولا علی ع 

سلام به روی ماه، ده دسته گل بسیار پاک و ناب و عزیز و دوست داشتنی و زیبا و معطر و مطهر محمدی، مولا علی ع و بانو حضرت فاطمه ی زهراس 

سلام به روی ماه، آخرین دسته گل بسیار پاک و ناب و عزیز و دوست داشتنی و زیبا و معطر و مطهر محمدی ، مولا علی ع و بانو حضرت فاطمه ی زهراس و خوشبو ترین گل نرگس جهان 

سلام به روی ماه ، تمام اولاد بسیار پاک و مطهر و عزیز و شریف تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه، تمام اصحاب بسیار پاک و ناب و عزیز و شریف و مطهر و باوفا و شجاع و ایثارگر  و دلسوز و مهربان امام حسین ع 

سلام به روی ماه، تمام  خاندان بسیار پاک و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع

سلام به روی ماه ، تمام ارواح بسیار پاک و مطهر شهدا و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه، تمام صالحین و صدیقین بسیار پاک و مطهر در قید حیات 

سلام به روی ماه،تمام جانبازان  و آزادگان بسیار ایثارگر و شجاع 

حضور قلب در نماز:

نماز خربزه ای:

عالم متقی جناب حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام علیه -الرحمه فرمود :شنیدم از عالم بزرگوار و سید عالی مقدار، امام جمعه بهبهانی ، که در اوقات  تشرف به مکه معظمه، روزی به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مکان مقدس، از خانه خارج شدم ، و اتفاقی افتاد که متوجه ی لطف خدا و ناسپاسی بنده شدم ، و دراثنای راه ، خطری پیش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد، و با کمال سلامتی از آن خطر ، روبه مسجد آمدم، و در نزدیک مسجد،خربزه ی زیادی روی زمین ریخته بود ، و صاحبش مشغول فروش آن ها بود،و قیمت آن را پرسیدم، و گفت : آن قسمت ، فلان قیمت و قسمت دیگر ارزان تر است و فلان قیمت است، و گفتم پس از مراجعت از مسجد می خرم و به منزل می برم ،پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نمازشدم ، و در حال نماز در این خیال شدم، که از قسمت گران آن خربزه بخرم ،و یا قسمت ارزانترش، و چه مقدار بخرم، و خلاصه تا آخر نماز در این خیال بودم ، وچون از نماز فارغ شده، خواستم از مسجد بیرون بروم ، و شخصی از در مسجد وارد و نزدیک من آمد، و در گوشم گفت: خدایی که تو را از خطر مرگ ، امروز نجات بخشید،آیا سزاوار است که ، در خانه ی او نماز خربزه ای بخوانی ؟ و فورا متوجه ی عیب خود شده و بر خود لرزیدم،و خواستم دامنش را بگیرم ولی او را نیافتم

و داستان دیگر این  است که ،از جمله کرامت، سید رضی علیه -الرحمه، آن است که در وقتی  از اوقات ، سید رضی، نماز خود را به برادرش ، سید مرتضی علم الهدی، علیه - الرحمه، اقتدا‌کرد و چون به رکوع رفتند، سید رضی ، نمازش را فرادا خواند و اقتدا را منقطع ساخت، پس از وی سؤال کردند از سبب انفراد،و در جواب فرمود: که چون به رکوع رفتم،دیدم  که امام جماعت، که برادرم سید مرتضی باشد ،در  مسئله ای از حیض فکر می نماید ،و خاطرش بدان متوجه است ، و در دریای خون غوطه ور است، پس نماز خود را فرادا کردم ،و جناب سید مرتضی در تأیید این حرف فرموده است:برادرم درست فهمیده  است ، و پیش از آمدن برای نماز، زنی مسئله ای از حیض از من پرسش نمود،و من در خیال جواب آن فرو رفته بودم، و از این جهت ،برادرم مرا در دریای خون غوطه ور دید 

پی نوشت۱:حضور قلب در نماز، هرچند از شرایط صحت نیست ، یعنی نماز بدون حضور هم ، تکلیف را ساقط می کند، و قضا و اعاده ی نماز واجب نیست ، و لکن باید دانست ، که نماز بی حضور قلب، مانند بدن بدون روح است، یعنی چنانچه بدن بی جان، را اثری و ثمری نیست ، نماز بی حضور را اجر و ثوابی نیست ، و موجب قرب به خدا نخواهد شد، مگر همان مقداری ، که با حضور بجا آورده شده ، و لذا بعضی نصف و بعضی ثلث و بعضی ربع تا اینکه ، بعضی عشر ، نمازشان پذیرفته است 

پی نوشت ۲:برای دانستن اهمیت ، و لزوم حضور قلب در نماز و کیفیت تحصیل آن، به کتاب صلوة الخاشعون  (آیت الله شهید دستغیب )و همچنین مختصری هم در بحث ترک نماز ، در جلد دوم کتاب گناهان کبیره ی (آیت الله شهید دستغیب )از صفحه ی ۲۶۲تا ۲۷۰ نوشته شده و به آنجا مراجعه شود 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل