به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
چقدر دلم بهو خواست برگردم به اون زمان ها که خانه ی سبز پخش می شد
یادمه اون زمان که علی کوچولو نغمه ی غم انگیز زندگی مامان نرگس و معلمش رو به سرودی زیبا تبدیل می کرد منم دلم خواست نغمه ی غم انگیز زندگی معلمون رو که دختر خردسالش رو در آتش سوزی از دست داده بود و تو بیمارستان روانپزشکی بستری بود رو به سرودی زیبا تبدیل کنم و هرشب چادر گل گلیم رو سرم می کردم و از خدا می خواستم نغمه ی غم انگیز زندگیش رو با رفتن پیش دخترش خودش به سرودی زیبا تبدیل کنه
وبعد چند ماه نغمه ی غم انگیز زندگیش با رفتن به پیش دخترش به سرودی زیبا تبدیل شد
البته بعضی وقتها شفا در رفتن است نه در ماندن البته به خواست و مصلحت خدا
من فقط اون زمان تنها دعایی که برای رفتن کسی کردم همین معلممون بود ؛ چون حس کردم خانم معلم با پیوستن به دخترش شاد میشه چون خیلی دوسش داشت و بیش از حد بهش وابسته بود؛برای بقیه برای شفاشون دعا کردم و سپردمشون به مصلحت خدا ؛ ولی بعدها که عقلم کاملتر شد فهمیدم ادم فقط برای از دست دادن به چیز باید ناراحت بشه اونم خداست ؛ مال و دنیا و همسر و فرزند و تمام چیزهای دیگه فانی هستند و آزمایش الهی برای اینکه ایمان واقعیمون به خدا رو بسنجیم یه بزرگی می گفت اگر چیزی رو بدست میاری خوشحال نشو چون اون چیز بالاتر از خدا نیست و اگر چیزی رو از دست میدی ناراحت نشو چون هنوز خدا رو داری
آدم باید روزی مثل خانم معلم اوضاع اعصاب و روانش بهم بریزه که خود خدا رو از دست بده و خدا اون رو به حال خودش واگذار بکنه و خدا فراموشش کنه هرکس از یاد خود روی گرداند ؛خدا هم از او روی برمی گرداند و زندگیش دچار تنگی و سختی می شود
بیاین رفیق بشید با خدا در خوشی و ناخوشی در لحظات شاد و خوش و ازش بخواین به اندازه یک چشم بر هم زدن ما رو به خودش واگذار نکنه که کارمون مثل خانم معلم تمومه ؛ خدا ازلی و ابدی و غروب کردنی و نیست و دنیا و اهلش و اسبابش همه فانی است و حضرت ابراهیم ع هم گفتن که من به چیزهای فانی و افول کردنی و غروب کردنی دل نمی بندم و نمی پرستم
به چیزی دل ببند که ابدی هست ؛ اگه به موقتی ها دل ببندی ؛ سرکذشتت مثل خانوم معلم میشه خدا همه چیز دنیا رو آزمون می گیره و حتی اعضای بدنمون رو یکی یکی در دوران پیری آزمون می گیره تا بهمون بگه فقط باید به خودش دل ببندیم و بس و به فانی ها زیاد وابسته نشینم که جدایی ازشون برامون عواقب خطرناک داشته باشه؛ و خدا با خوشی و ناخوشی ما رو امتحان می کنه در این دنیا ؛ یه عده رو با ثروت زیاد و مادیات امتحان می کنه که ببینه آیا این افراد از ثروت و امکان مادیشون آیا در راه صحیح و رضای خودش استفاده می کنند یا نه ؛ مثلا د ر راه رضای خدا از ثروتشون برای کمک به فقرا و عمران و آبادانی جاهای نیازمند و ساختن مدرسه و کاشتن درخت
و پولشون برای فقرای فامیل و کشور و کشورهای نیازمند منطقه صرف می کنند و یا با پولشون امکانات برای مناطق محروم تهیه می کنند در راه رضای خدا یا از ثروتش در کارهای نامشروع و حرام استفاده می کنند و برای تفریحات لاکچری و غیر ضروری بیش از حدو وسایل لوکس و بدون استفاده و چندتا چندتا برای خودشون ملک بخرند در نقاط مختلف کشور و دنیا و سرمایه گذاری های نامناسب ؛ البته پول برای تفریحات سالم و به اندازه باید خرج بشه و برای یک زندگی معمولی و وسایل مورد نیاز باید خرج بشه ومازادش باید خرج نیازمندان بشه من فکر می کنم امتحان در خوشی خیلی سخت تر از امتحان در ناخوشی است و امتحان در ناخوشی هم مثل حضرت ایوب که همه چیزش رو ازش گرفت تا بداند ایل او را بخاطر چیزهای فانی دنیا عبادت می کند یا بخاطر رضای. خودش که حضرت ایوب ع از این امتحان الهی سربلند بیرون آمد و همواره شکرگزار خدا بود خدا بهت علم زیاد میده باید علم رو اتفاق کنی و از علما برای کمک جسمی و روحی و فکری دیگران استفاده کنی و هرچی علم رو اتفاق کنی بیشتر هم میشه و از علم در راه زیان به خودت و بشریت استفاده نکنی از فکر زیبات برای کمک فکری و هدایت دیگران استفاده بکنی و در راه گمراهی و انحراف دیگران استفاده نکنی و خلاصه در برابر استفاده از نعمتی که خدا بهت می بخشه مسئولی در مقابلش
خدا رو بخاطر خودش دوست داشته باشید و باهاش در خوشی و ناخوشی رفیق باشید نه بخاطر چیزهای فانی دنیایی ونه برای حاجت های رنگارنگ ؛ اونقدر خدا رو دوست داشته باشید باشین و بهش وابسته بشین تا از دستش ندین چون از دست دادند دیوانگی بدجوری در پی داره؛اگه خانم معلم هم به خدا خیلی وابسته می شد؛ از دست دادن دخترش دیوانش نمی کرد عشقت به خدا رو منوط به دادن و ندادن حاجت نکن ؛ به خدا نگو اگه ازم فلان کسم و یا فلان چیز رو بگیری دیگه باهات کاری ندارم ؛ بدون قید و شرط خدا را دوست بدار چون اگر برای عشقت به خدا ؛ قید و شرط بزاری عشقت خالص نیست و خرده شیشه داره ولی مثل امام حسین ع عاشق خدا باش که برای رضایش همه ی هستیش رو در راه خدا داد و خدا هم ابرویش رو در دو عالم خرید و بهش عزت و اعتبار در دوعالم داد ؛ چون عشقش پاک و خالص بود
خواستم بگم نغمه ی غم انگیز زندگیت از جایی شروع میشه که خدا رو از دست بدی ؛ پس اگه باهاش قهری به هر دلیلی سریع باهاش آشتی کن و حسابی بهش وابسته بشو و عاشقش بشو و از طریق نماز و قرآن باهاش حرف بزن و در طول روز باهاش به زبون خودمونی صحبت کن ؛ اونم بدون هیچ قید و شرطی و آغوش گرم و مهربون و بی نظیر خدا همیشه برای بازگشت بنده های نادمش بازباز؛ هست و مهربان تر از هر پدر و مادری در دنیا بر سرشون دست نوازش و مهربانی و عشق می کشه
یادمون باشه عزیزامون و تمام چیزهای مادی دنیا امانت خدا هستند و ما صاحب و مالک آنها نیستیم وخدا امانتی که به ما می دهد را پس می گیرد همانطور که وقتی ما چیزی را به دیگران امانت می دهیم از آنها پس می گیریم
اگر خدا رو نداشته باشی و همه چیز رو در عالم داشته باشی ؛ انگار هیچ چیز نداری ولی اگر هیچ چیز در عالم نداشته باشی و فقط خدا را داشته باشی ثروتمندترین فرد عالمی
و چه بسیار چیزها از نظر ما خیر است ولی از نظر خدا شر مطلق است و چه بسیار چیزها از نظر ما شر است و از نظر خدا خیر مطلق است
با لطیف
ارکم عبدک الضعیف الذلیل