معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

دوسخن نورانی از حاج آقا دولابی ره

سلام به روی ماه خدای عزیزدلم 

سلام به روی ماه امام حسین ع و یاران باوفایش 

سلام به روی ماه خاندان پاک و مطهر امام حسین ع

حاج آقا دولابی ره :

با نیت کار کن 

مثلا در حمام خودت را به این نیت بشور که داری نفست را از صفات رذیله وازهوا و هوس  و آرزوهای  دور ودراز می شوری 

سرت را به این نیت اصلاح کن ، که دارای گناهان وخیالات باطل را از وجودت قیچی می کنی 

سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن

خانه را که جارومی زنی ولباس ها را که می شوری ، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت ع از زندگی و وجودت انجام بده 

چند وقت که با نیت کار کنی ، آن وقت ببین که نور همه ی فضای زندگیت را پر می کند و راه سیرت باز می شود 

حاج آقا دولابی ره :

روزی که فهم انسان باز می شود ، خواهد دید که ابتلائات وگرفتاریهایی که خدا برای او پیش آورده است ، چه خیرهایی برای او داشته و خداوند از رهگذر آنها محبتی به او کرده که در خوشی ها و نعمت ها چنان محبتی به او نکرده است ، به همین خاطر است که وقتی خدا پرده را بر می دارد ، انسان غصه می خورد که چرا به خاطر ابتلائات و محرومیت های دنیا غصه خورده است وآن روز بیش از آنچه برای نعمت ها و گشایش ها شاکر است ، به خاطر محرومیت ها و ابتلائات شاکر خواهد بود 

یالطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 




گفتگوی یک سوسک غمگین با خدا

سلام به روی ماه خدای عزیز دلم 

سلام به روی ماه امام حسین ع و خاندان پاک و مطهرش 

سلام به روی ماه یاران باوفای امام حسین ع 

یک روز یک سوسک  غمگین به خدا گفت : کسی دوستم ندارد ، می دانی که چقدر سخت است ، این که کسی دوستت نداشته باشد ، توبرای دوست داشتن بود که جهان را ساختی 

خدا هیچ نگفت 

سوسک گفت : به پاهایم نگاه کن ، ببین چقدر چندش آور است ، چشم ها را آزار می دهم ، دنیا را کثیف می کنم  ، آدم هایت از من می ترسند ، مرا می کشند ، برای اینکه زشتم و زشتی جرم من است 

خدا هیچ نگفت 

سوسک گفت : این دنیا فقط مال قشنگ هاست ، مال گل و پروانه ها ، مال قاصدک ها ، مال من نیست 

خدا گفت : چرا مال تو هم هست ، دوست داشتن یک گل ، دوست داشتن یک پروانه ، یا قاصدک کار چندانی نیست ، 

اما دوست داشتن یک سوسک ، دوست داشتن تو کار دشواری است ، دوست داشتن کاری است آموختنی و همه کس ، رنج آموختن را نمی برد ، ببخش کسی را که تو را دوست ندارد ، زیرا که هنوز مومن نیست ، زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته است ، او ابتدای راه است ، مومن دوست می دارد ، همه را دوست می دارد ، زیرا همه از من هستند و من زیبا هستم ،چشم های مومن جز زیبا یی نمی بیند 

آن که بین آفریده های من خط کشید ، شیطان بود ،شیطان مسئول فاصله هاست ، حالا قشنگ کوچکم‌! نزدیک تر بیا و غمگین نباش ، قشنگ کوچک نزد خدا رفت و دیگر هیچ گاه نیندیشید که نازیباست 

کاش هرگز در محبت شک نبود

تک سوار مهربانی تک نبود 

کاش بر لوحی که بر جان دل است 

واژه تلخ خیانت حک نبود 

یا لطیف

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

شهیدی که کرامتش بعد از ۳۸ سال شامل بیماران کرونایی شد

سلام به روی ماه خدای عزیزدلم

سلام به روی ماه و مطهر چهارده معصوم ع 

سلام به روی ماه امام حسین ع و یاران باوفایش 

سلام به روی ماه خاندان پاک  و مطهر امام حسین ع 

گفتگوی همسر شهید  شیر علی سلطانی  ، با خبرنگار ایکنای فارس : 

من در سن ۱۳سالگی به ازدواج شهید شیر علی سلطانی در آمدم ، که تفاوت سنی ما ۶سال بود و اکنون ۶۵ساله هستم ، و اگر آن شهید بزرگوار زنده بود ند ،الان ۷۱ساله می شدند ، با اینکه ۳۸ سال از شهادت همسرم می گذرد ، هرساله برای  برگزاری مراسم سالگرد شهید ، حقوق ایشان را طی یکسال ، جمع آوری می کردم ، تا بتوانم به واسطه آن ،

مراسم ابرومندانه ودر شان آن شهید بزرگوار  برگزار کنم ، البته هرزگاهی هم ممکن بود ، که حقوق جمع آوری شده کفاف برگزاری مراسم را ندهد ، و در این زمینه از فرزندانم کمک می گرفتم ، وامسال توانستیم ۳ونیم میلیون را برای برگزاری مراسم سالگرد همسرم البته با کمک فرزندانم   جمع آوری  کنم ، اما به دلیل شیوع بیماری کرونا ، تصمیم گرفتم که این هزینه را صرف بیماران کرونایی کنم ، واین مبلغ را چون نزدیک نیمه شعبان بود ، نذر سلامتی امام زمان عج کردم ، تا ان شالله ظهور آن حضرت نزدیک شود ، و خداوند این بلا را از سر انسان دفع کند ،  و اول اینکه من کار خاصی انجام نداده ام ، و هرچه بوده از فضل و عنایت خدا بوده  است ، دوم اینکه در طول زندگی مشترکی که با شهید سلطانی وبعد از شهادت ایشان داشتم ، سعی کرده ام از الگوی رفتاری ایشان استفاده کنم ، چرا که آن شهید بزرگوار ، همواره در طول عمر پر برکت خویش ، عنایت ویژه ای به نیازمندان داشت 

همسر این شهید با بیان اینکه ، متاسفانه به خاطر مشکلات اقتصادی ، وضعیت معشیتی مردم بسیار ضعیف شده است و برخی از جوانان ما بیکار هستند ، گفت : به همین دلیل همواره تلاش کردم ، تا بتوانم هرچقدر اندک هم که شده ، کمکی به نیازمندان بکنم ، به عنوان مثال هم اکنون ۳فرزند  یتیم را تحت پوشش دارم ، وبه صورت ماهانه بخشی از حقوق و در آمد خودرا صرف آنان می کنم ، وی که در این روزها به دلیل انجام‌ عمل بر روی کمرش در بستر به سر می برد ، با تا کید بر اینکه تا زنده هستم ، راه همسر شهیدم را  هرچقدر که بتوانم به نیازمندان کمک کنم ، برای حفظ اسلام و خدمت  به مردم ادامه خواهم داد 

و وی افزود : همسرم علاقه بسیاری به اقامه نماز جماعت داشت ، وزمانی مسجدی در محله ما وجود نداشت ، که بتواند در آنجا نماز جماعت اقامه کند ، لذا در حیاط منزلمان این کار را انجام می داد ، اما بعد از مدتی تصمیم گرفت خودش مسجدی احداث کند ، در گام نخست همسرم  یک خانه کوچک خرید وان را حسینیه کرد ، وبعد از مدتی زمینی هم برای احداث خریداری کرد البته ، دران زمان صاحب زمین برای فروش یک شرط برای همسرم  گذاشته بود ، وان اینکه دوشنبه ها را برای او مداحی کند ، زیرا همسرم کار مداحی و سرودن اشعار در مدح و منقبت اهل بیت ع را انجام می داد که این شرط را پذیرفت ، وی با بیان اینکه همسرم این مسجد را با هزینه های خودش ساخت ، ، گفت : او همیشه می گفت که کار برای رضای خدا باشد ، خدا هم خیر و برکت در کار را زیاد می کند ، و این نکته ای بود که من بارها در زندگی به آن رسیدم ، ونام مسجد را مسجد المهدی ع نامیدند 

در آن زمان بعداز شهادت آیت الله دستغیب توسط منافقین ، همسرم برای مراسم تشییع و ختم آن شهید بزرگوار به شیراز آمد ، اما بخاطر فعالیت های گسترده ای که همسرم داشت ، منافقین اورا نیز تهدید به مرگ کرده بودند ، ولی هیچ وقت به این تهدیدهااهمیت نمی داد و به جبهه بازگشت 

همسر شهید سلطانی گفت : به خوبی به یاد دارم قبل از اینکه همسرم دوباره به جبهه بازگردد ، یک شب درب منزل کنار مسجد المهدی عج را که خریداری کرده بود ، باز کرد ، و قبری را که در آن حفر کرده بود ، نشان من داد وگفت  که این قبر را برای خودم کندم 

من از دیدن اندازه قبر تعجب کرد ، چرا که همسرم قد بلند و رعنایی داشت اما آن قبر برای او کوچک بود ، و وقتی این مسئله را به او گفتم ، پاسخ داد ، زمانی که شهید شوم این قبر اندازه من می شود ، و دقیقا هم همینطور شد ، او بدون سر شهید شد ، و پیکرش به دلیل اینکه سر نداشت ، به راحتی در قبر جا شد 

واو یادآور شد : پیکر همسرم را همراه با پیکر ۲۲شهید دیگر به شیراز آورده بودند ، اما چون سر و یک دست نداشت ، اجاره نمی دادند من اورا ببینم ، زیرا آن زمان من باردار بودم ، ولی هر طور که بود خودم را به همسرم رساندم و جنازه اش را بغل کردم و تا شش ماه مقنعه ام بوی بدنش را می داد 

وی افزود من هیچگاه از شهادت همسر ، ناراحت نیستم ، زیرا او  برای رضای خدا و حفظ دین خدا و همچنین حفظ ناموس این کشور رفت و شهید شد و قطعا خداوند هم اورا دوست داشت که اورا به نزد خود برد  ، البته این راهم باید پیش خود بررسی کنیم که اگر این شهدا و رزمندگان نرفته بودند ، ما امروز چه وضعیتی داشتیم 

یالطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

میلاددو نورروشنی بخش عالم بر عالم بشریت مبارک باد

سلام به روی ماه خدای عزیز دلم 

سلام به روی ماه حضرت محمد ص و مادر پاک دامنش آمنه س 

سلام به روی ماه  فاطمه زهراس دختر پاک دامن پیامبر  ص ومادر پاک دامن معصومین ع 

سلام به روی ماه حضرت امام  جعفر صادق ع و مادر پا ک دامنش  

سلام به روی ماه امام حسین ع و یاران باوفایش 

سلام  به روی ماه خاندان پاک و مطهر امام حسین ع

یا نبی ص ، تا نام تو برده می شود ، چراغ های صلوات ، در جان لحظه ها فروزان  می شوند . تا فضیلتی از تو گفته می شود ، دل ها از بوی گل محمدی زنده می شوند . یاد نوید بخش تو ، درب های صبح را به روی ما می گشاید . قرآن تو ، نزدیک ترین راه رهایی است و نهج الفصاحه ات ، پاک ترین مبحث بندگی ، قرآن ، معجزه ای است که از دست های روشن تو به ما رسید و مرهمی شد بر داغ های همه روزه بشریت .

نهج الفصاحه ، سرزمین پهناور دوستی است ، زمزمه های بهاری گنجشکان  بر درخت است که روبه روی لحظات خستگی انسان ، قد می کشد ،

دنیا شاداب و جوان می ماند ، اگر سطری از اندرزهای تو را به کار بندد ، همچنان که منبر و مسجد ومأذنه از ذکر و نام تو فعال مانده اند 

تورا نشناختیم ، یا رسول الله ص ، تورا نشناخته ایم و فقط می دانیم که نامت بر همه کائنات ترجیح دارد ، چگونه می توان شعاع خوبی هایت را ترسیم کرد ؟ مدینه با آن عظمتش ، هیچ گاه ادعا نمی کند که تو را شناخته است ، یا نبی الله ص ، مگر می توان بر سنت شریف تو بوسه نزد ، حال آنکه پاسخ گوی تمام نیازهای روز است  ؟! این درست که تو را نشناخته ایم ، اما همه هستی ما از احترام به نامت می گویند که بیت بیت ، قصیده های روشن در دل ها می کاری و نور می پاشی در چشم های خاک 

رسول نور و مهربانی ص می فرمایند :

ایمان در ده چیز است ، شناخت خدا، فرمانبرداری از خدا ، علم ، عمل ، پاکدامنی ، سخت کوشی ، شکیبایی ، یقین ، خشنودی و تسلیم در برابر خدا ، هریک از این ده رکن کم شود، رشته ایمان از هم پاشیده  می شود 

رسول نور و مهربانی ص فرمودند : 

حسن خلق زمامی از رحمت خدا برای صاحب آن است که یک سر زمام به دست فرشته ای است ، که آن را به سوی خیر می کشاند 

امام جعفر صادق ع می فرماید ؛ 

هرکس از شیعیان ما که چهل حدیث حفظ نماید و به آنها عمل نماید ، خداوند اورا دانشمندی فقیه در قیامت محشور می گرداند که عذاب نمی شود 

میلاد رسول نور و مهربانی ص وامام جعفر صادق ع  بر عالم بشریت بسیار مبارک باد 

پی نوشت: 

خداجونم کمکمون کن خلق محمدی پسند رو در خودمون تقویت کنیم  و با تمام قدرت تا آخرین قطره ی خون راه رسول نور و مهربانی  و امام جعفر صادق ع رو ادامه بدهیم 

وعامل به قرآن  سراسر زندگی بخش و نور و رحمتت  واحادیث نورانی پیامبر ص و آل پیامبر ص باشیم  ، وزندگی ما را زندگی محمد ص و آل محمد ص و مرگ مارو مرگ محمد  ص و آل محمد ص قرار  بده ه به برکت صلوات بر محمد و ال محمد ص : 

اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم 

برحمتک یا الرحمن الراحمین 

امین یا رب العالمین 

یا لطیف

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 



داستان زیبایی درمورد شخصی که یک روز زندگی کرد و قدر زندگی را دانست

سلام به روی ماه خدای عزیزدلم 

سلام به روی ماه امام حسین ع و یاران باوفایش 

سلام به روی ماه خاندان پاک و مطهر امام حسین ع 

شخصی بود که دوروز به پایان جهان مانده بود ، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است ، تقویمش پر شده بود ، و تنها  دوروز خط نخورده باقی مانده بود ، پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت ، تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد ، داد زد و بد و بیراه  گفت ، خدا سکوت کرد ، جیغ زد و جار و جنجال به راه انداخت ، خداسکوت کرد ،آسمان و زمین را بهم ریخت ، خدا سکوت کرد ، به پرو پای فرشته و انسان پیچید ، خداسکوت کرد ، کفر گفت و سجاده دور انداخت ،دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد ،  خداسکوتش راشکست و گفت : عزیزم ، اما یک روز دیگر هم رفت ، تمام روز را به بد و بیراه و جارو جنجال از دست دادی ، تنها یک روز دیگر باقی است ، بیا و لا اقل  این یک روز را زندگی کن 

لابه لای هق  هقش  گفت : امابا  یک روز ، با یک روز چه کار می توان کرد ؟

خدا گفت : آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی هزار سال زیسته است ، ‌آنکه امروزش را در نمی یابد ، هزار سال هم به کارش نمی آید ، آنگاه خدا  سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت : حالا برو و یک روز زندگی کن 

اومات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید ، اما می ترسید حرکت کند ، می ترسید راه برود ، می ترسید زندگی از لابه لای انگشتانش بریزد ، قدری ایستاد ، بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم ، نگه دانشتن این زندگی چه فایده ای دارد ؟ بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم ، آن وقت شروع به دویدن کرد ، زندگی را به سرو رویش پاشید  ، زندگی را نوشید و زندگی را بویید ، چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، می تواند پا روی خورشید بگذارد ، می تواند .،،،،،،

اودر  آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد ، مقامی را بدست نیاورد ، اما ......

اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید و روی چمن خوابید ، کفش دوزکی  را تماشا کرد ، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که اورا نمی شناختند سلام کرد ، و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد، او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد ، لذت برد و سرشار شد و بخشید ، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد ، او در  همان یک روز زندگی کرد 

فردای آن روز فرشتگان در تقویم خدا نوشتند : امروز اودرگذشت ، کسی که هزارسال زیست 

زندگی انسان دارای طول ، عرض و ارتفاع است ، اغلب ما تنها به طول آن می اندیشیم ، اما آنچه که بیشتر اهمیت دارد ، عرض آن است ،

امروز را از دست ندهید و آیا ضمانتی برای طلوع خورشید فردا وجود دارد ؟

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل