معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

اتوبوس مدرسه

سلام به روی ماه ، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان 

سلام به روی ماه ، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار فداکار و مهربان و دلسوز و پاکدامن و باتقوای تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و شهدا و جانبازان و آزادگان 

سلام به روی ماه ، تمام پیامبران الهی بسیار هدایتگر و شجاع و غیور و مهربان و دلسوز و فداکار خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، رسول و نور مهربانی ص 

سلام به روی ماه ،بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار پاک و عزیز و شریف و مهربانش مولا علی ع 

سلام به روی ماه ، ده دسته گل بسیار پاک و عزیز و شریف و زیبا و مهربان و ناب و دوست داشتنی و مطهر و معطر محمدی ، مولا علی ع و بانو حضرت زهرای مرضیه س 

سلام به روی ماه ، آخرین دسته گل بسیار پاک و عزیز و شریف و زیبا و مهربان و ناب و دوست داشتنی و مطهر و معطر محمدی ، مولا علی ع و بانو حضرت زهرای مرضیه س و خوشبوترین گل نرگس جهان

سلام به روی ماه ، تمام اولاد بسیار پاک و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه ، تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و ناب و فداکار و شجاع و غیور و دلیر امام حسین ع 

سلام به روی ماه ، تمام خاندان بسیار پاک و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه ، تمام ارواح بسیار پاک و مطهر شهدا و صالحین و صدیقین 

اتوبوس مدرسه : 

مدرسه ای دانش آموزانش را با اتوبوس به اردو می برد ، ودر مسیر حرکت ، اتوبوس به یک تونل نزدیک می شود ، 

که نرسیده به آن ، تابلویی با این مضمون دیده می شود : حداکثر ارتفاع سه متر ، ‌و ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ، 

ولی چون راننده ، قبلا این مسیر را آمده بود ، با کمال اطمینان وارد تونل می شود و سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می شود ، وپس از به وجود آمدن ، صدایی وحشتناک ، اتوبوس در اواسط تونل توقف می کند ، و پس از آرام شدن اوضاع ، مسئولین اردو و راننده  از اتوبوس پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت می شوند ، و پس از بررسی اوضاع ، مشخص می شود که یک لایه آسفالت جدید ، روی جاده کشیده اند ، که باعث این اتفاق شده ،وهمه به فکر چاره افتاده اند ، یکی به فکر کندن آسفالت  و دیگری به فکر بکسل کردن اتوبوس  ، با ماشین سنگین دیگر ،و….. اما هیچکدام چاره ساز نبود ، تا اینکه پسر بچه ای از اتوبوس  پیاده  شد و گفت : راه حل این مشکل را من می دانم ، ویکی از مسئولین اردو به پسر بچه گفت  : برو بالا پیش بچه ها ، واز دوستانت جدا نشو ، ولی پسر بچه با اطمینان کامل گفت : به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید ، ویادتان باشد که سر سوزن به این  کوچکی ، چه بلایی بر سر بادکنک به آن بزرگی می آورد ، و مسئول اردو از حاضر جوابی کودک ، تعجب کرد و راه حل را از او خواست ، ‌و کودک گفت : 

پارسال در یک نمایشگاه ، معلممان یادمان داد که  از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم ، وگفت که برای اینکه ، دارای روح لطیف و حساسی باشیم ، باید درون مان  را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم ودر این صورت می توا‌نیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم ، وبه خدا برسیم ، ومسئول اردو از او پرسید : خب این چه ربطی به اتوبوس دارد ؟ و پسر بچه پاسخ داد:اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا  کنیم ، باید باد لاستیک های اتوبوس را کم کنیم ، تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند ، و پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد ، وخالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت ، رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است 

یا لطیف ‌

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

تلاش و پشتکار ملا محمدصالح مازندرانی

سلام به روی ماه ، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان

سلام به روی ماه ، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون

سلام به روی ماه ، تمام پدران و مادران و همسران و فرزندان  بسیار پاکدامن و باتقوا و دلسوز و مهربان و فداکار و عزیز تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان 

سلام به روی ماه ، تمام پیامبران الهی بسیار هدایتگر و فداکار و دلسوز و مهربان و غیور و دلیر و شجاع خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، رسول نور و مهربانی ص 

سلام به روی ماه ، بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار پاک و مهربان و عزیز و شریفش مولا علی ع 

سلام به روی ماه ، ده دسته گل بسیار پاک وناب و عزیز و زیبا و دوست داشتنی و مطهر و خوشبوی محمدی ، بانو حضرت زهرای مرضیه س و مولا علی ع

سلام به روی ماه ، آخرین دسته گل بسیار پاک و ناب و عزیز و زیبا و دوست داشتنی و مطهر و خوشبوی محمدی ، بانو حضرت زهرای مرضیه س و مولا علی ع و خوشبوترین گل نرگس جهان

سلام به روی ماه ، تمام اولاد بسیار پاک و عزیز و مطهر و شریف تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه ، تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و فداکار و دلسوز و مهربان و شجاع و دلیر امام حسین ع

سلام به روی ماه ، تمام خاندان بسیار پاک و عزیز و مطهر و شریف تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع

سلام به روی ماه ، تمام ارواح بسیار پاک و مطهر تمام شهدا و صالحین و صدیقین 

تلاش و پشتکار ملا محمدصالح مازندرانی :

ملا محمد صالح مازندرانی ، داماد علامه ی مجلسی اول است و از علمای نامی شیعه است ،که سرگذشت و شرح حالش ، مایه ی عبرت و پند برای جویندگان اهداف عالی است ، و خودش می گوید : من بر دانشجویان علوم دینی حجت هستم ، زیرا کسی از من فقیرتر نبود ، و ذهن و حافظه ام از همگان بدتر بود ، به صورتی که گاهی راه خانه را گم می کردم و نام فرزندانم را فراموش می کردم ،و سی سال از عمرم گذشته بود که به آموختن الفبا پرداختم ، و آن قدر کوشش کردم تا خدا آنچه را دارم به من تفضل فرمود ، و او با همه ی فقر و احتیاج و کندی ذهن و حافظه اش ، اراده ی مردانه داشت و سرانجام در پی تصمیمی جدی ، کتاب های ارزشمندی نوشت که هنوز علمای بزرگ شیعی از آن استفاده می کنند ،و معروف است که او به قدری حافظه اش کم بود که خانه ی استاد را گم می کرد و به قدری فقیر بود و لباسهایش کهنه بود ، که از خجالت وارد مجلس درس نمی شد ،و خارج از مجلس درس می نشست و مطالب را بر روی برگ چنار و استخوان می نوشت ، و روزی علامه مجلسی سوالی را مطرح کرد و حل آن را به شاگردانش  سپرد ، و یکی از شاگردان دید که آخوند ملا محمدصالح مازندرانی  ، جواب آن سؤال را روی برگ چنار نوشته است ، پس بی درنگ پاسخ علامه مجلسی را گفت ، و علامه مجلسی فهمید که پاسخ از او نیست ،و از او پرسید که این پاسخ از کیست ؟ و در این باره اصرار کرد تا آن شاگرد گفت :پاسخ از کسی است که خارج از مجلس نشسته است ، و علامه مجلسی نگاه کرد و دید که ملا محمد صالح مازندرانی ، بیرون در نشسته است ، ‌و علامه مجلسی به او لباس داد و در مجلس درس حاضرش کرد و مقرری برایش معین فرمود ، وبعدها او را به خانه ی خود برد ، ودختر خود را به او تزویج نمود و در کتابخانه ی خود منزلشان نمود 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

ذکر دو نکته ی اخلاقی از زبان استاد فاطمی نیا

سلام به روی ماه ، خدای بی نهایت زیبارو و بخشنده و مهربان و عزیزدلم

سلام به روی ماه ، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، تمام پدران و مادران و همسران و فرزندان  بسیار مهربان و دلسوز و فداکار و شجاع و غیور ودلیر و پاکدامن و باتقوای تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان 

سلام به روی ماه ، تمام پیامبران الهی بسیار هدایتگر و فداکار و مهربان و دلسوز و غیور و شجاع  خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، رسول نور و مهربانی ص 

سلام به روی ماه ، بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار عزیز و مهربان و پاک و شریفش مولا علی ع

سلام به روی ماه ، ده دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و خوشبو و دوست داشتنی و مطهر محمدی ، مولا علی ع و حضرت زهرای مرضیه س 

سلام به روی ماه ، آخرین دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و خوشبو و دوست داشتنی و مطهر محمدی ، مولا علی ع و حضرت زهرای مرضیه س و خوشبوترین گل نرگس جهان 

سلام به روی ماه ، تمام اولاد بسیار پاک و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه ، تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و عزیز و شریف و دلسوز و مهربان و فداکار و شجاع و غیور و دلیر امام حسین ع 

سلام به روی ماه ، تمام خاندان بسیار پاک و عزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه ، تمام ارواح بسیار پاک و مطهر تمام شهدا و صالحین و صدیقین 

اصلاح اخلاق در خانواده :

استاد فاطمی نیا می گویند : 

برخی ها هنوز اخلاق خود را در خانه درست نکرده اند ، وبه فکر عارف و سالک شدن افتاده اند، وباید اخلاق و عرفان و سلوک را از خانه آغاز کرد 

مذمت قطع سخن دیگران : 

استاد فاطمی نیا می گویند :

نمی دانم ما چرا اینطور هستیم ،و زندیق به فردی می گویند که به هیچ چیز معتقد نباشد ، یعنی فوق کافر است ،و  کافر داریم که بعضی از مسائل را قبول دارد ، ولی زندیق کسی است که هیچ اعتقادی ندارد ،و زندیق ها نقل کرده اند : که ما می رفتیم وبا امام صادق ع بحث می کردیم ،و ایشان به قدری زیبا  به حرف های ما گوش می دادند که فکر می کردیم در بحث ، ایشان را محکوم کرده ایم ، و حرف ما که تمام می شد ، ایشان سرشان را بالا می آوردند وهمه ی بافته های ما را با یک جمله نقض می کردند ، واما ما در برادری و خواهری مان هم حاضر نیستیم به حرف یکدیگر گوش بدهیم ، و وسط صحبت به طرف مقابل می گوییم ، صبر کن ، شکر توی کلامت ، این شکر این جا به چه دردی می خورد ؟و بیچاره زحمت کشیده  و انرژی صرف کرده است و می خواهد نتیجه بگیرد ، وبعد وسط  صحبتش ما بگوییم ، شکر  توی کلامت ، ویا وسط بحث اگر از یک جمله  خوشش نیاید ، می پرد وسط حرف ، آقا جان ، کمی صبر کنید ، به خدا معلومات به دست آوردن به این راحتی ها نیست ، گفتنی است ، که یکی از صفاتی که برای امام رضا ع که قرار است ما شیعه و پیرو  آن حضرت باشیم ، نقل شده است ،این است که ، آن حضرت هیچ گاه سخن کسی را قطع نمی کرد 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

زمزم

سلام به روی ماه ،خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان 

سلام به روی ماه ، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، تمام پدران و مادران و همسران و فرزندان بسیار فداکار و دلسوز و مهربان و ارزشمند و باتقوا و پاکدامن  تمام پیامبران الهی و معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان 

سلام به روی ماه ، تمام پیامبران الهی بسیار فداکار و دلسوز و غیور و دلیر و شجاع و مهربان وهدایتگر خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، رسول نور و مهربانی ص 

سلام به روی ماه ، بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار پاک و عزیز و شریف و مهربانش مولا علی ع 

سلام به روی ماه ،ده دسته گل بسیار پاک و عزیز و ناب و مهربان و دوست داشتنی و زیبا و معطر و مطهر وخوشبوی محمدی ،مولا علی ع و حضرت زهرای مرضیه س

سلام به روی ماه ، آخرین دسته گل بسیار پاک و عزیز و ناب و مهربان و دوست داشتنی و زیبا و معطر و مطهر و خوشبوی محمدی ، مولا علی ع و حضرت زهرای مرضیه س و خوشبوترین گل نرگس جهان 

سلام به روی ماه ،تمام اولاد بسیار عزیز و شریف و پاک و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه ، تمام اصحاب بسیار دلسوز و پاک و ناب و باوفا و دلسوز و مهربان و غیور و شجاع و فداکار امام حسین ع 

سلام به روی ماه ، تمام خاندان بسیار پاک وعزیز و شریف و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه ، تمام ارواح بسیار مطهر و پاک تمام شهدا و صالحین و صدیقین 

زمزم :

یکی از بچه های تفحص شهدا تعریف  می کند : 

سال  ۷۲ در محور فکه ، اقامت چند ماهه ای داشتیم ، و ارتفاعات ۱۱۲ مأوای  نیروهای یگان بود ، و بچه ها تمام روز مشغول ، زیر و رو کردن خاک های منطقه بودند ، و شب ها که  به مقرمان برمی گشتیم ، از فرط خستگی و ناراحتی باهم حرف نمی زدیم ،و مدتی بود که پیکر هیچ شهیدی را پیدا نکرده بودیم ، واین همه ی رنج و غصه ی بچه ها بود ، و یکی از دوستان برای  عقده گشایی ، معمولا نوار مرثیه ی حضرت زهرا س را  توی خط می گذاشت ، وناخودآگاه اشک ها سرازیر می شد ،و من پیش خودم می گفتم : یا زهرا س، من به عشق مفقودین به اینجا آمده ام ، اگر مارا قابل می دانی ، مددی کن که شهدا به ما نظر کنند ، اگر هم نه ، که بر گردیم تهران ، و روز بعد ، بچه ها با دل شکسته مشغول کار شدند ، و آن روز ، ابر سیاهی آسمان منطقه را پوشانده بود ، واصلا فکه آن روز خیلی غمناک بود ، و بچه ها ، بار دیگر به حضرت زهراس متوسل شده بودند ، وقطرات اشک در چشم آنان جمع شده بود ، وهرکس زیر لب زمزمه ای با آن حضرت داشت ،و درهمین حین ، درست روبه روی پاسگاه بیست و هفت ، یک بند انگشت نظرم را جلب کرد ، وبا سرنیزه مشغول کندن زمین شدم ، وسپس با بیل ، خاک ها را کنار زدم ، ویک تکه از پیراهن از زیر خاک نمایان شد ، ومطمئن شدم که باید شهیدی در اینجا مدفون باشد ، و خاک ها را بیشتر کنار زدم و پیکر شهید کاملا  نمایان شد ، و‌ خاک ها که کاملا برداشته شد ، متوجه شدم که شهید دیگری در کنار او افتاده است ، به طوری که صورت هردویشان به طرف همدیگر بود ، و بچه ها آمدند و طبق معمول ، با احتیاط خاک ها را برای پیدا کردن پلاک جستجو کردند ، و با پیدا کردن پلاک های آن دو ، ذوق و شوقمان دوچندان شد ،و در همین حال ، بچه ها متوجه قمقمه هایی شدند که در کنار دو پیکر قرار داشت ، وهنوز داخل یکی از قمقمه ها مقداری آب وجود داشت ، وهمه ی بچه ها محض تبرک از آب قمقمه ی شهید سر کشیدند ، وبا فرستادن صلوات ، پیکرهای مطهر را از زمین بلند کردند ، ودر کمال تعجب مشاهده کردیم  که پشت پیراهن هردو شهید نوشته شده بود  :می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم 

پی نوشت : خدا جانمان  به من و به تمام  آرزومندان جهان به حق دعای خیر و زیبا و سبز حضرت مادر س  توفیق شهادت در گمنامی را عطا کن 

و خدای عزیز و مهربانمان به حق دعای خیر و زیبا و سبز حضرت زهراس ،به تمام کسانی که در کار تفحص شهدا  هستند ، خیلی خیلی کمک کن و بهشون توان و انرژی مضاعف و سلامتی  و آرامش همراه با عاقبت بخیری عطا بفرما تا بتوانند ، پیکر های مطهر تمام شهدایی که خانواده های چشم انتظار دارند رابیابند تا دل  تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان شهدا شاد و خشنود و راضی بشود 

به بر کت صلوات بر محمد ص و آل محمد ص :

اللهم صلی علی محمدو آل محمد و عجل فرجهم 

برحمتک یا ارحم الراحمین 

آمین رب العالمین 

یا لطیف

 ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

هدیه ی یک دانش آموز به مادرش در سال ۱۳۸۱

سلام به روی ماه ، خدای بی نهایت زیبارو و بخشنده و مهربان و عزیزدلم 

سلام به روی ماه ، تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه ،روزی که به واسطه ی میلاد پربرکت و با سعادت حضرت زهرای مرضیه س به نام روز زن و روز مادر نامگذاری شده است 

سلام به روی ماه ،  حضرت خدیجه کبری س بانویی که درراه اسلام با مال و جانش بسیار ایثارگری و فداکاری کرد ، و بهترین و نمونه ترین مادر برای بانو حضرت زهرای مرضیه س و بهترین و نمونه ترین همسر برای رسول نورو مهربانی ص بود و در دسته ی اولین ایمان آوردگان  به دین اسلام بود 

سلام به روی ماه  ، تمام پدران و مادران وهمسران  بسیار مهربان و دلسوز و فداکار و باتقوا و پاکدامن  تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان 

سلام به روی ماه ، تمام پیامبران الهی بسیار فداکار و هدایتگر و دلسوز و مهربان و غیور و شجاع  خدای مهربون 

سلام به روی ماه ، رسول نور و مهربانی ص 

سلام به روی ماه ، بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی  حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار پاک و عزیز و شریف و مهربانش مولا علی ع

سلام به روی ماه ، ده دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و عزیز و خوشبو و معطر و دوست داشتنی محمدی ، مولا علی ع و بانو حضرت زهرای مرضیه س 

سلام به روی ماه ، آخرین دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا  و عزیز و خوشبو  و معطر و دوست داشتنی محمدی ، مولا علی ع و بانو حضرت زهرای مرضیه س و خوشبوترین گل نرگس جهان 

سلام به روی ماه ، تمام اولاد بسیار پاک و شریف و عزیز و مطهر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه ، تمام اصحاب بسیار پاک و عزیز و باوفا و شجاع و دلسوز و غیور و دلیرو فداکار  امام حسین ع

سلام به روی ماه ، تمام خاندان بسیار پاک و مطهر وعزیز و شریف تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع

سلام به روی ماه ، تمام ارواح بسیار پاک و مطهر تمام شهدا و صالحین و صدیقین 

سلام ویژه ، خدمت تمام مادران و دختران و زنان و همسران ومادران خفته درخاک و تمام  انسانی هایی که در جهان با الگوگیری از حضرت زهرای مرضیه س سعی  دارند که بهترین بنده برای خدای مهربون و بهترین مدافع برای امام زمان عج و بهترین دختر برای والدین خود و بهترین همسر برای همسران خود باشند وتمام کسانی که در حق کودکان بی پناه مادری کردند و  تمام کسانی که در حق پدر و مادرشان ، مادری کردند و برای تمام کسانی که برای فرزندانشان هم مادری و هم پدری کردند 

هدیه ی یک دانش آموز به مادرش در سال ۱۳۸۱:

این دانش آموز عزیز تعریف می کند: 

همه جا حرف از مادر و زحمت های او بود ، ومدرسه شور و هیجانی به یاد ماندنی داشت ، این شورو هیجان در کوچه و خیابان نیز به چشم می خورد ، وروز مادر و هفته ی  گرامیداشت مقام  زن ، تازه شروع شده بود ، وهمه ی بچه ها درباره ی ‌هدیه ای که می خواستند به مادرانشان بدهند ، حرف می زدند واز هر فرصتی  برای مشورت  با بچه های دیگر  برای خریدن هدیه استفاده می کردند ، وفقط من بودم که تنها در گوشه ای از حیاط  می ایستادم و رؤیای خوشحال کردن  مادر  رادر ذهن می پروراندم ، آخر من پولی  برای خریدن هدیه ای  که مادرم را خوشحال کند ، نداشتم ، ‌و انگار تمام غم های عالم روی دوش من بود ، واصلا دلم نمی خواست بخندم ،و یا در شادی بچه ها شریک باشم ، ودلم می خواست باارزش ترین چیز را که می توانستم به مادرم هدیه کنم‌، اما هرچه فکر می کردم ، چیزی به ذهنم نمی رسید ، ازیکی شنیدم که گفت : با یک نامه هم می شود از زحمات مادر تشکر کرد ، خواستم نامه بنویسم وتمام احساساتم  را برای مادر که با خون دل بزرگم کرده بود ، شرح دهم ، اما…. ناگهان یادم افتاد مادر سواد خواندن که ندارد هیچ …….فارسی هم بلد نیست ، کسی هم نبود که نوشته ام را برایش ترجمه کند ، آخر زبان اصلی ما ترکی آذری بود ، ومادر از فارسی هیچ نمی فهمید ، چهار روز  از هفته ی زن گذشت ، و هرروز یکی  از کلاسها مسؤولیت  اجرای  برنامه های روز مادر را بر عهده داشت ، از من خواسته بودند ، نمایشنامه ای  کوتاهی  درمورد مادر بنویسم ، ومن  نمی دانستم به مادر که هدیه ای نداشتم به او  بدهم فکر کنم ، یا به نمایشنامه ، وشب و روز برایم یکسان سپری می شد ، ومن اصلا متوجه ی گذشت زمان نبودم ،  دلم می خواست  هدیه ای را به مادر بدهم  که تا به حال کسی نداده  باشد ، ولی …….، به حضرت زهرا س متوسل شدم ، تا کمکم  کند مادرم را خوشحال کنم ، وهرطور بود نمایشنامه ای ترتیب دادم و اجرا شد ، اما خودم اصلا متوجه نبودم که چگونه گذشت ، وبرای ثروتمندان و آنان که دستشان به دهنشان می رسد ، دادن  هدیه کار سختی نیست ، ولی  برای ما که پول تو جیبی هم نداشتیم یک آرزو بود ،و آخرین روز از هفته زن بود ومن غمگین وناراحت در گوشه ی اتاق نشسته بودم و به قفسه ی کتاب‌هایم چشم دوخته بودم ، وآنقدر توی این هفته فکر کرده بودم که ذهنم پر بود از فکرهای پوچ و توخالی ، احساس می کردم ، مادر منتظر است تا من هدیه اش را بدهم و از او تشکر کنم ، وبا اینکه می دانستم او هیچ توقعی از ما ندارد ، وخودش همیشه می گفت : موفقیت شما در درس و زندگی و رعایت  ادب و احترام نسبت به من و پدرت و دیگران ، بهترین هدیه ای است که من می گیرم ، وداشتم به بچگی خودم فکر می کردم ، به زمانی که نه حرف زدن بلد بودم و نه راه رفتن و ………….آن زمان که وقت و بی وقت گریه می کردم . و همه از دستم عصبانی می شدند وتنها مادر بود که با صبر و حوصله ی تمام بغلم می کرد ، و آرامم می نمود ، و با خنده ی من می خندید و با گریه ی من گریه می نمود ، زمانی که تمام آرزوهایش در من و در آینده ی من جمع شده بود ، وحالا که برایم همه چیز بود ، دلگرمی ، پشتیبان ، امید و آینده و……او همه چیز من بود ،ودر یک جمله چراغ زندگیم بود در پیچ و خم آینده ، ودراین فکرها بودم که ناگهان یک فکر خوب به ذهنم رسید ، ویادم افتاد که هروقت کتاب می خواندم ، مادرم می گفت به زبان ترکی است ومن با خنده می گفتم نه ، واو آه می کشید و می گفت : می توانی برایم ترجمه اش کنی ؟ ومن هر وقت حوصله داشتم برایش ترجمه می کردم و او با دقت گوش می کرد ، وبا خوشحالی بلند شدم و قفسه ی کتاب ها را باز کردم و دنبال یک کتاب خوب گشتم ، و کتاب بانوی بانوان  را پیدا کردم ، که درباره ی داستان زندگی حضرت فاطمه زهراس ،  است وبه مادرم گفتم : مادر می خواهی برایت کتاب بخوانم ؟ واو با خوشحالی پذیرفت ، وکنارش نشستم وگفتم : مادر ، اگر خوشتان آمد ، دوست دارم این هدیه ی روز مادر من به شما باشد ، ولبخند زیبایی زد و بعد پیشانی ام را بوسید و گفت : باشد دخترم ، وشروع کردم از زمانی که حضرت زهراس به دنیا آمدند و اهل مکه خوشحال  بودند  که حضرت محمدص صاحب پسری نشدند که جانشین ایشان باشد ، ومادر گاهی آه می کشید و گاهی چند قطره اشک از چشمانش فرو می ریخت ، اما برای اینکه من متوجه نشوم ، زود پاک می کرد ، خصوصا آنجا که به صورت مبارک حضرت زهراس سیلی زدند ومیراث پدرشان را تصاحب کردند ،…..و آنجا که محسنش را پشت در سقط کردند ، و شب شهادتشان که از حضرت علی ع خواستند ایشان را تنها غسل کنند و پنهان از دید مردم به خاک بسپارند ، و….،آن  شب که حضرت حسن ع و امام حسین ع وحضرت زینب س نصف  شب از مادر جدا شدند وحضرت علی ع ایشان را تنها در تاریکی شب در قبرستان بقیع به پدرشان سپردند واز آنجا که در عمر کوتاه بیشترین ظلم را از مردم زمانه دیدند ، محل دفن ایشان تا ابد از همه مخفی خواهد ماند ، ودر تمام این مدت مادر آشکارا گریه می کرد ، و وقتی کتاب را بستم و نگاهش در نگاهم گره خورد ، اشک چشمانمش را پاک کرد و در نهایت غمگینی ، لبخندی  زیبا در لبانش نقش بست ، وصورتم را بوسید و گفت : این بهترین هدیه ای است که می توانستم در تمام طول عمرم از کسی دریافت کنم ، وباز ابر چشمانش شروع به باریدن  کرد ، ومثل شبنم روی گل گونه هاش نشست ، گلی که در حین پژمردگی زیباترین گلی بود که می شناختم ، وبیشتر از این نتوانستم ، نگاه  بارانیش را تحمل کنم ، ودستش را بوسیدم و گفتم : همیشه مدیون توأم ای مادر 

پی نوشت :

فرارسیدن سالروز ولادت پربرکت و با سعادت حضرت زهرای اطهر س  ،وروز مادر و روز زن  خدمت محضرشریف  پسر بسیار عزیز و شریفشون امام زمان عج و برتمام دختران و زنان و مادران و همسران و مادرانی که خودشان مادر نشدند ولی مادر کودکان بی پناه شدند و مهر و محبت خود را نصیب دیگر کودکان کردند و بر تمام انسان‌هایی که در سراسر جهان حضرت زهرا س رو الگو و سرمشق قرار دادند و همچنین بر تمام مادران  سفر کرده به سوی حضرت حق در سراسر جهان  و بر تمام کسانی که در حق پدر و مادرشون مادری کردند و تمام کسانی که در حق فرزندانشان هم مادری و هم پدری کردند بسیار زیاد مبارک باد 

خدا جانمان از تو می خواهیم :

روح تمام مادران خفته در خاک جهان  ، با حضرت زهرای مرضیه س محشور بشوند و روحشون در شادی  و نور و ارامش و مغفرت و رحمت ابدی باشه  و تمام مادران بیمار جهان به زودی زود با لطف و رحمت تو مهربونمون رخت سبز و زیبای عافیت رو بر تن بکنند وتمام مادران در قید حیات جهان  زیر سایه ی خود مهربونت  و معصومین ع پیوسته و مدام سالم و سلامت و شاد وآرام و عاقبت بخیر باشند و به واسطه ی دعای حضرت مادرس ،دامن تمام  زنان جهان سبز بشه و تمام مردم جهان عاقبت بخیر بشوند

به بر کت صلوات بر محمدص و آل محمدص :

اللهم صلی علی محمدو آل محمد و عجل فرجهم 

بر حمتک یا ارحم الراحمین 

آمین یا رب العالمین 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل