معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

التماس تفکر

سلام به روی ماه خدای عزیز دلم 

سلام به دوستان خوبم 

دوستان این روزها که کرونا  سرتا سر جهان رو گرفته ، دلم برای یمن و فلسطین بیشتر به درد میاد ، کشورهای جنگ زده ،با کمبود پزشک و امکانات بهداشتی و درمانی وتغذیه ای  بسیار سطح پایین  و کرونا واسارت فلسطینیان در زندان ها ی رژیم صهیونیستی وخلاصه همه چیزشون با هم قاطی شده تو دعاهاتون که کل جهان رو دعا می کنید این کشورها رو بیشتر و ویژه تر دعا کنید اوضاع همه جا وخیمه ولی اوضاع این دو کشور وخیم تر هست ،به حدی که سازملل هم درباره وضعیتشون هشدار داده ،  فیلم کرونا در یمن  رو دیدم  و بغض عجیبی تو دلم نشست ،   برم پیش خدا ی مهربون و بغضم رو تو اغوش پر مهرش باز کنم 

شیر مادر :

شیر مادر برای بچه فقط تا یک زمانی سودمند است ، و زمینه ی رشد و استعداد اورا فراهم می کند ، ولی از یک زمانی به بعد ، باید او را از شیر گرفت وگرنه زیان بار است و آثار معکوس دارد ، این را مادرها خوب می فهمند ، اما بچه ها نمی فهمند ، وبرای همین است که شیون و فریاد می کنند ، ولی مادرها با وجود اینکه کانون مهر و محبت هستند ، به فریادها و ناله های آنها اهمیت نمی دهند ، خداوند هم نسبت به ما همینطور است ، نعمت هایی مثل سلامت و ارامش به ما می دهد ، که تا یک زمانی برای ما خوب و مایه سعادت است ، ولی از یک مقطعی به بعد زیان بار و خطرناک است ، واز این رو آنها را از ما می گیرد ، ولی یادمان باشد ،می‌گیرد تا بیشتر بدهد ، همانطور که یک مادر غذایی به نام شیر را می گیرد تا سفره ای از غذاهای متنوع پیش روی فرزند خود بگشاید 

حجت الاسلام قرائتی می گویند : 

در بعضی شب های جمعه که در نجف بودم ، توفیقی بود که به کربلا می رفتم و از آنجا که دعا زیر گنبد امام حسین ع مستجاب است ، از استادم پرسیدم : چه دعا و در خواستی در آنجا از خدا داشته باشم ؟ ایشان فرمودند : دعاکن هرچه مفید نیست ، علاقه اش از دل تو بیرون برود ، بسیارند کسانی که علاقمند به مطالعه یا کاری هستند که علم یا کار بی فایده است ، در دعا نیز می خوانیم : خداوندا ، از علم بدون منفعت به تو پناه می برم 

حجت الاسلام حسینی قمی می گویند :

در مکتب اهل بیت ع از سرزنش کردن گناهکار به شدت نهی شده است ، و آن را از عوامل گرفتاری انسان برشمرده اند ، رسول اکرم ص می فرمایند : 

اگر کسی مومنی  را بخاطر گناهی سرزنش بکند ، از دنیا نمی رود تا اینکه خود او گرفتار آن گناه شود ، سرزنش کردن گناهکاران با نهی از منکر فرق دارد ، سرزنش یعنی تحقیر و عیب به رخ کشیدن ، اما نهی از منکر یعنی دلسوزی و کمک به رهایی فرد از دام گناه 

حکم شرعی کسی که راضی است از او غیبت کنند، چیست ؟اذن غیبت شونده در غیبت کردن از او اعتباری ندارد و در این صورت نیز ، غیبت او جایز نیست ،غیبت کردن موجب ابروریزی مومن است ، هیچ کس حق ندارد با ابروی خود معامله سوء بکند ، هرچند راضی به  این امر باشد ،پس بیاییم عیبی را که خدا پوشانده است را آشکارنکنیم ، حتی اگر مطمئن هستیم ، صاحب عیب ناراحت نمی شود 

اهمیت مسواک زدن در دین مبین اسلام به ویژه قبل از نماز : 

دین مبین اسلام از قرن ها پیش ، با توصیه های موکد ، مسلمانان را به طرف این نکته درخشان بهداشتی هدایت کرده است ، تا جایی که رسول اکرم ص فرمودند :؟اگر برامتم سخت نمی شد ، مسواک زدن را واجب می کردم ، و حتی در حدیثی دیگر ، نحوه مسواک زدن را از بالا به پایین و از پایین به بالا بیان نموده اند که مطابق با جدیدترین توصیه های علمی درباره روش مسواک زدن است ، علاوه بران در کتب گوناگون فقهی و عبادی اسلام ، دستورات موکد مبنی بر مسواک زدن هنگام ساختن و ضو و نماز خواندن آمده است ، و با توجه به این که  نمازگزار روزانه حداقل سه بار وضو می گیرد ، چنانچه قبل از هر وضو اقدام به مسواک زدن بکند ، از حداکثر پاکیزگی لازم برای پیشگیری از تمامی بیماری های دهان و دندان  مانند پوسیدگی دندان و بیماری های پریو دنتال  ( بیماری‌های لثه و بافت های پشتیبان ) و سایر بیماری‌های دیگر است ، چون دهان انسان را قلب دوم بدن  نامیده اند ، به عنوان مثال عفونت های دندان به ویژه در کودکان نقش مهمی در ایجاد بیماری‌های روماتیسمی دارد و نقش دندان در حفظ زیبایی و قدرت جویدن و صحبت کردن به خوبی مشخص است ، و حتی نبودن دندان های سالم ، و زیبا برای بانوان و دوشیزگان به خصوص اثرات روانی زیادی باقی می گذارد ، چرا که در کتاب های  علمی دندانپزشکی ،می خوانیم ، نیمی از زیبایی بشر منوط به صورت او و از این مقدار دو سوم آن مربوط به دهان و دندان است 

قرار عاشقی :

هرکدام  از ما وقتی که با یک شخص مهمی قرارملاقات داریم ، از دوساعت قبلش حاضر میشیم ، خودمون رو مرتب می کنیم ، تمرین می کنیم که چی می خواهیم بگیم ، وحتی نیم ساعت زودتر از وقت قرار در محل تعیین شده حاضر میشیم تا راس ساعت مقرر خدمت برسیم

خوب که تو زندگیمون روبگردیم ، ونگاه کنیم ، می بینیم  هرروز سر یه ساعت مشخص با یه شخصیت مهمی ، که خیلی مهمه قرار داریم ، کسی که به من و تو عزت داده ، کسی که به من و تو سلامتی داده ، کسی که به من و تو شعور داده ،کسی که به من و تو خیلی چیزها داده ، ماهر وقت هرکی محبتی در حقمون بکنه تا عمر داریم یادمون می مونه ، و از هر فرصتی استفاده می کنیم تا جبران کنیم ، حالا یکی که تو زندگی این همه به ما محبت کرده ، دور از انصافه که جواب محبتش رو ندیم ، خدا ی مهربانی که تو شبانه روز که ۲۴ساعته ، فقط و فقط به هفده دقیقه راضیه ، یک ساعت عاشقی مشخص کرده که تو اون ساعت منتظر من و توست ، اگر سروقت به قرار عاشقیتون می رسید ، خوش بحالتون  و خیلی قدر بدونید ، خدایی که قرآن خوندن رو به خودمون  واگزار کرده که،  هرچقدر خواستیم  و هروقت خواستیم بخونیم  ، و حداقل روزی یک خط قرآن با معنی  بخونیم  وبا تفکر وتدبر عمیق در اون آیه و در زندگی اون آیه رو عملی کنیم ، تو تفسیر سوره ی اسرء چند تا آیه دیدم پشت سر هم درمورد والدین ، به قدری ریز و دقیق به نکات اشاره کرده بود که انگار یک روانشناس خیلی متبحر داره حرف می زنه و طریقه ی برخورد با والدین رو تدریس می کنه ، و واقعا لذت بردم ، هرچی به سرمون میاد بخاطر اینکه از قرآن و نماز دور شدیم ، پس از این به بعد تا الله اکبر اذون رو گفتند ، ماهم الله اکبر  نماز رو بگیم و سر ساعت مقرر سر قرار عاشقیمون حاضر بشیم 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

سخنانی از جنس نور

سلام به روی ماه خدای عزیزدلم 

کائنات وجود ی واحد است ، همه کس و همه چیز با نخی نامرئی به هم بسته اند ، مبادا آه کسی را در آوری ، مبادا دیگری را مخصوصا اگر از تو ضعیف تر است بیازاری ، فراموش نکن اندوه آدمی در آن سر دنیا ممکن است ، همه ی انسان‌ها را اندوهگین کند و شادمانی یک تن همه را شاد کند 

امام جواد ع می فرمایند : صبر را بالش کن و فقر را در اغوش بگیر و شهوات را به دور انداز و باهوای نفس مخالفت کن ، و بدان که در برابر دیده ی خدایی ، پس بنگر که چگونه ای ؟ 

آقای علیرضا پناهی می گویند : 

آخرین جایی که می خواهی به آن برسی کجاست ؟ اگر می خواهی آخرین جایی که به آن می رسی ،یک جای نامحدود باشد ، تنها جای نامحدود در عالم ، آغوش خداست ، الی الابد شکوه و زیبایی ، الی الابد سرگرمی و هیجان ، الی الابد عشق بازی و آرامش تنهاو فقط در تقرب به خدا پیدا می شود به حدی که دوری از او جهنم است ، خدا فقط خودش تمام نشدنی است ، اگر ما به هر هدفی می رسیم ، کمی بعد از آن خسته می شویم ، برای این است که خدا ما رابرای خودش ساخته است ، حتی بهشت هم بدون خودش خسته کننده است ، خدا ما را برای هیجان و عشق دائمی و لذت تمام نشدنی آفریده است ، تقرب و نزدیکی به خدا تنها هدف عالی بشر می تواند باشد 

خدایا : 

بهترین نعمتی که به من داده ای ، خودت هستی و به اندازه ی خودت ، بی نهایت بار شکرت 

حضرت آیت الله العظمی  محمد رضا نکونام می گویند :

در مواجهه با افراد پر آزار باید گذشت داشت ، واین باور را داشت که چه کنم که او بنده ی خداست ، بنده به عشق خداوند است که دیگران را می بخشد ، و خرده ای از کسی به دل نمی گیرد ، و همان طور که به خداوند عشق دارد ، به بندگان او نیز عشق می ورزد ،بنده اگر به عشق برسد ، در برابر ناروایی هایی که به او می شود ، کسی را مکافات نمی نماید و به عکس ، هرکس او را بیشتر آزرده است ، بیش تر مورد تفقد خویش قرار می دهد ، و برای او دعا می کند ، و خیر بیش تری از خداوند برای او می خواهد 

علامه طباطبایی می گویند :

انسان از بین رفتنی نیست ، بواسطه ی مردن از خانه ای به خانه ی دیگر کوچ می کند ، ما با کارهای شبانه روزی خود ، ابدیت خود را می سازیم ، ما کاری مهم تر از خودسازی نداریم ، ما ابد در پیش داریم ، هستیم که هستیم .در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته است ، اهل محاسبه باشید ، همانطور که یک بازرگان ، یک کاسب ، دخل و خرج خود و صادرات و واردات خو درا حساب می کند ،شما ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته است ، چه چیزی اندوخته اید ، چه گفته اید ، یک رفتار و گفتارتان را بررسی کنید ، از نادرستی ها استغفار کنید ، و سعی کنید ، تکرار نکنید ، و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حکم عقل بود ، خدا را شاکر باشید ، تا به تدریج برای شما تخلق  به اخلاق ربوبی ملکه شود 

علامه طبا طبایی ره : من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم ، چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید ، و به فکر و ذکر مشغول باشید ، تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود .وقتی گره های کور به سمت شما هجوم آورد ، با ذکر صلوات سیلی به راه بیندازید تا تمام مشکلات را با خود ببرد 

تحمل سختی ها :

قابله می داند که زایمان بدون درد نمی شود ، برای آنکه تویی ، نو و تازه از تو ظهور کند ، باید برای تحمل سختی ها و دردها آماده باشی 

آیت الله بها ء الدینی می گویند :

اگریکی از این دو کار راانجام دهید ، خیلی پیشرفت کرده اید ، یکی اینکه نماز اول وقت بخوانید و دیگر اینکه دروغ نگویید ، اگر این کارها را کردید ، فهم شما عوض می شود ، یعنی درک دیگری پیدا می کنید ، الان شما نمی توانید این را از ما قبول کنید ،ولی وقتی خودتان به آن رسیدید، قبول می کنید 

ایت الله بهجت  می گویند : 

اگر نمازتان را مراقبت ومحافظت نکنید ، اگر میلیاردها قطره اشک هم برای سید الشهدا ءبریزید ، در آخرت شما را نجات نمی دهد .هیچ ذکری بالاتر و مهم تر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست ، یعنی تصمیم داشته باشید ، اگر خداوند صدسال هم به شما عمر داد ، حتی یک گناه نکنید ، همچنان اگر صدسال عمر کنید ، حاضر نخواهید شد یک بار ته استکانی زهر بنوشید ، حقیقت و واقعیت گناه هم زهر و سم هست 

خدایا : 

نگذار دعا کنم که مرا از دشواری‌ها و خطر های زندگی مصون بداری  ، بلکه دعا می کنم تا در رویایی با آنها بی باک و شجاع باشم ،نگذار از تو بخواهم که درد مرا تسکین بدهی ، بلکه توان چیرگی آن را برمن ببخش 

برحمتک یا الرحمن الراحمین 

امین یا رب العالمین 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 



شهید نوقانی . کلینیک خدا. کودک درون و زحمات مادر

سلام به روی ماه خدای عزیزدلم 

راوی دفاع مقدس تعمق کردن به نسبت زندگی و خداوند را دارای اهمیت دانست و خاطر نشان کرد : 

روزی سلمان و ابوذر  به میزان عبادت های خود در پیشگاه رسول خدا ص اعتراف کردند ، رسول خدا از سلمان پرسیدند تو‌دراین ساعت چگونه عبادت کردی ؟

سلمان گفت ، من تعداد زیادی از آیات قرآن را تلاوت کردم و چیزی حدود دو جز ءاز قرآن را توانستم در این ساعات بخوانم ، ابوذر در پاسخ به پیامبر ص گفت : من چند آیه قرآن را مدام نگاه می کردم ، و نسبت به آنها تعمق و فکر قوی داشتم ، به نحوی که می خواستم  ، بدانم دلیل آوردن این آیات از سوی خداوند چیست ؟ رسول خدا  خطاب به آن دو فرمودند ، حضرت ابوذر  بسیار مهم تر و عبادتش در درگاه خدا مقبول تر واقع شده است ، زیرا تفکر در خصوص خداوند و حقانیت ایجاد جهان بسیار بالاتر از قرائت آیات قرآنی است 

واین راوی در ادامه می گوید : با اینکه من و دوستانم ، چهار نفر بودیم که به جبهه ی حق علیه باطل اعزام شدیم ، گفت : از میان آن چهار نفر ، دونفر به شهادت رسیدند ،من و یکی  دیگر از دوستانم ، باقی ماندیم ، که اکنون که آن یکی به رحمت خدا رفته ، این را می فهمم که چه خسرانی در دوران دفاع مقدس نصیب بازماندگان این جهاد فی سبیل الله شد ، این راوی با بیان اینکه بهشت را به بها می دهند نه بهانه گفت : از میان ما چهار نفر شهید جواد نوقانی ، دارای خاطرات بسیاری است که اتفاقات صورت گرفته در زندگی این شهید ، همیشه مرا را به تفکر وا می دارد 

وی ادامه داد. : هنگامی که من نامه ی قبولی خود در ارتش را به جواد نشان دادم ، او این برگه را پاره کرد و گفت ، ارتش اکنون فضای مناسبی برای حضور تو ندارد و با هم ثبت نام پایگاه بسیج‌را  انجام و به جبهه اعزام شدیم 

آقای خیری متذکر شد : در آن زمان من ازدواج کرده و دو فرزند داشتم ، اما شهید نوقانی مجرد بود و این مرا آزار می داد ، به نحوی که وارد عمل شده و او را برای ازدواج مجبور کردم ، آنچه برای من جالب توجه است ، این بود که وی در برابر اصرار مادرش حاضر به عقد دختری که  آنها انتخاب کرده بودند ، شد ، اما در جبهه راز این عقد برملا شد ، و به من فهماند که در حقیقت آن دختر را عقد نکرده ، و چون می داند در این عملیات به شهادت می رسد و حاضر به بلاتکلیف  کردن یک فرد دیگر نسبت به خود نیست ، این روای دفاع مقدس با بیان اینکه در زندگی اگر بتوانیم در برابر گناه ها فرار کنیم ، خداوند درجات عبادات ما را بالاتر می برد ، گفت : نوقانی هنگامی که برای زیارت حضرت معصومه س به قم رفته بود ، از طرف یکی از دوستانش جهت اسکان به خانه ای دعوت می شود ، هنگامی که وی وسایلش را در طبقه ی بالای خانه قرار می دهد ، می بیند دوستش به سرعت از خانه بیرون رفته و پس از مدتی باز می گردد ، و می گوید ، من خانمی را جهت حضور با ما در خانه به اینجا دعوت کرده ام ، در این هنگام شهید نوقانی برافروخته شد و می گوید ما برای زیارت حضرت معصومه س به اینجا آمده ایم ، ودر حقیقت رزمنده هستیم ، تو چگونه این کا ر را انجام داده ای ، دوست وی خطاب به جواد می گوید : عیبی ندارد ، بناست یک بار این کا ر را انجام دهیم و پس از آن توبه می کنیم و مشکلی پیش نخواهد آمد ، شهید نوقانی قبل از آنکه اجازه دهد حرفهای دوستش به پایان برسد ، در حالی که خود را نمی شناسد و بسیار مضطرب و نگران است ، از پله ها بالا می رود ، وسایلش را برمی دارد و در حالی که مدام امام زمان عج را بلند صدا می زند ، از خانه تا را ه آهن با فریاد گریه می کند

آقای خیری ادامه داد :شهید نوقانی خود به من گفت از هنگامی که این ترک گناه را انجام داده ام ، چنان شور و حالی در نماز به من دست  می داد که تا قبل از این در من چنین حالاتی وجود نداشت ، و گویا لبخند خدا را در برابر آن اتفاق به وضوح می بینم ، شهید نوقانی مانند حضرت یوسف ع از محفل گناهی که برای او در منزلی ترتیب داده بودند ، آنچنان فرار کرد که به گفته ی خودش پرده های حجاب میان او وخدا کنار رفت و به فیض شهادت نائل شد 

این روای دفاع مقدس در پایان ، با اینکه ترک گناه و احترام به والدین و خوش خلقی با آنان و خواندن نماز اول وقت  راه های به سعادت رسید ن هر جوانی است ، خاطر نشان کرد : در عملیات آخر میان من و شهید نوقانی قرعه کشی شد که کدام به عقب باز گردیم ، زیرا شهید نوقانی باید برای انجام‌مراسمات پس از عقد به خانه بر می گشت ، و من نیز باید حال همسر بیمارم را جویا می شدم ، در هر سه بار قرعه کشی ،نام من به عنوان کسی که که باید باز گردد بیرون آمد ، ودر هنگام خداحافظی شهید نوقانی به من گفت : من می دانم که از این عملیات جان سالم به در نمی برم و به شهادت می رسم‌و به همین دلیل آن دختر مورد نظر خانواده ام را به عقد رسمی در نیاورده ام تا او بلاتکلیف نباشد ، هنگامی که من در منزل بودم خبر شهادت شهید نوقانی با تعداد بسیاری تیر که از نوک‌ پا تا فرق سر او به عنوان تیر خلاصی زده شده بود به ما رسید و من فهمیدم اگر انسان در راه خدا باشد خداوند از اتفاقات آینده به او خبر می دهد‌

شهادت می اید قلبت را بو می کند ، اگر بوی دنیا داد رهایت می کند 

کلینیک خدای مهربون :

به کلینیک خدای مهربون رفتم 

تا چکاپ  همیشگی را انجام دهم ، فهمیدم ، بیمارم 

خدا فشار خونم را گرفت 

لطافتم پایین آمده بود 

دمای بدنم را اندازه گرفت 

۴۰ در جه اضطراب داشتم 

ضربان قلبم نشان داد ، به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم 

تنهایی ، سرخرگ هایم رامسدود کرده بود 

ارتوپد نشان داد ، در اثر بی توجهی به عزیزانم ، چندین شکستگی دارم

مشکل نزدیک بینی داشتم ، چون دید من فراتر از اشتباهات دیگران نرفت

مشکل شنوایی پیدا کرده بودم ، مدتی بود ، صدای خدا را نمی شنیدم 

خدا به من مشاوره ی رایگان داد ، برای من نسخه ای یادداشت کرد :

هرروز صبح یک لیوان قدر دانی 

قبل از بیرون رفتن ، یک قاشق ارامش 

هرساعت یک کپسول صبر 

یک فنجان انصاف 

ویک لیوان فروتنی 

ودر خانه ، مقداری عشق بنوش 

وزمان خواب ، دوعدد قرص وجدان آسوده 

این نسخه را به دیگران هم هدیه کنیم 

کودک درونتون چند سالشه ؟

همه ی ما در پشت ظاهر گاها عبوس و زمخت یک انسان بزرگسال ، دلمون  می خواد بچگی کنیم ، گلوله برف پرتاب کنیم ، تاب بازی کنیم ، سوار الاکلنگ داخل پارک بشیم ، لی لی کنیم ، با تفنگ‌های خیالیمون به دیگران شلیک کنیم ، روزی چند بار کودک درونتو ن را دعوا می کنید ؟ روزی چند بار اون کوچولو رو توی اغوش می گیرید ؟ تا الان چی بهش کادو دادید ؟ دلتون چقدر براش تنگ شده ؟ 

خلاصه از کودک درونتون مراقبت کنید مثل یک گل که تا همیشه باطراوت و شاداب و فعال و زنده باشه و به موقع به نیازهاش  پاسخ بدهید و لحظه ای ازش  غافل نشید سن و سال مهم نیست که دائم زیاد بشه ، دعا می کنم سن دلتون کم باشه ، اینطور ی اگه ۱۲۰سالتون هم بشه ، دلتون جوان هست ، مهم اینکه تا آخرین لحظه ی نفس کشیدن با دل جوان و شاداب زندگی کنید ، دلی که توش پر از یاد خدا و دانش و معرفت نسبت به خدا باشه برای شما دوستان خوبم و تمام جهان چنین دلی رو از خدای بزرگ خواستارم ،با تمام بی ابرویی و روسیاهیم دعاگوی تک تک شما عزیزان و مردمان جهان هستم 

دلتون و روحتون مثل بچه ها بشه پر از زیبایی و معصومیت و پاکی ، با تمام  روسیاهیم از خدا می خوام با تلاش مضاعف خودمون و توکل بر خود مهربونش دوبار ه دل و روحمون به دوران پاک و زیبا و معصوم ،کودکی  برگرده 

من روسیاه و بی ابرو باید خیلی خیلی تلاش کنم تا دوباره روحم برگرده به پاکی دوران کودکی ولی خب تو خیالم و رویاهام ،کودک درونم رو همیشه یک نی نی یک روزه حساب می کنم و خلاصه اینقدر تلاش می کنم که روحم هم مثل یک نی نی یک روزه پاک بشه 

کودک درون من یک نوزاد تازه به دنیا آمده است  ، خلاصه نی نی بودن هم عالمی داره ، و همانطور که به یه نی نی باید رسیدگی بشه ، منم به نی نی درونم می رسم 

من هیچوقت کودک درونم یا همون نی نی درونم  رو دعوا نمی کنم و همیشه باهاش مهربون هستم و هرثانیه دلتنگش میشم و محکم بغلش می کنم و می بویم و می بوسمش  ونازش می کنم و براش کادو شعرهایی زیبایی از خدای مهربون و خلقت و آفرینش خالق بی همتا می خونم که مثل یک لالایی ناب و محشر هست و حسابی لذت بخش و ارامش بخش هست 

هیچکس بی درد ‌و غصه و گرفتاری نیست 

اما قشنگیش به اینکه تو اوج غم 

لبخند بزنی و ببینی خدا خیلی بزرگه 

مامان فاطمه الهی قربونت بشم که هرچقدر کمر رنج دیده ات رو پماد بزنم و بهت برسم ، ذره ای از زحماتت رو نمی تونم جبران کنم ، فردی در زمان رسول خدا ص  مادرش را کول کرد و دور خانه ی کعبه طواف داد ،و به رسول خدا ص گفت : آیا توانسته ام تمام زحمات  مادر را جبران کنم ؟ حضرت فرمودند : حتی یکی از ناله های زمان زایمان او را هم نمی توانی جبران کنی 

یکی بهم گفت ؟ 

دوست داری بری بهشت ، گفتم نه اونجا جای مادرمه 

گفت نمی خوای کنار مادرت باشی ؟ گفتم این دنیاشو ازش گرفتم ، نمی خوام تو بهشت هم شب و روز حواسش به من باشه

یا لطیف  

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

سخنانی از جنس عشق به خالق بی همتا

به نام خدای عزیزدلم

نیایش شهید چمران قبل از شهادت :

خدایا ، تو را شکر می کنم  که با فقر آشنایم کردی ، تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم

خدایا ، هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی ، چه بلای  خطرناکی است 

خدایا هدایتم کن تا ظلم نکنم، زیرا می دانم ظلم چه گناه نابخشودنی هست 

خدایا ، ارشادم کن که بی انصافی نکنم ، زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد 

خدایا  راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم ، که بی احترامی به یک انسان ، همانا کیفر خدای بزرگ است 

خدایا ، مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده ، تا حقایق وجودم را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم 

خدایا ، پستی دنیا و نا پایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز ، تا فریب رزق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند 

خدایا ، من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم ، پرکاهی در مقابل طوفان ها هستم ، به من دیده عبرت بین بده تا ناچیزی خودم را ببینم ، و عظمت و جلال تو را به راستی بفهمم ، وبه درستی تسبیح کنم 

ای حیات با تو وداع می کنم ، با همه ی زیبایی‌هایت ، با همه ی مظاهر جلال و جبروتت ، با همه ی کوهها و آسمان‌ها و دریاها و صحراها ، با همه ی وجود وداع می کنم، با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم ، واز همه چیز چشم می پوشم

خدایا ، وجودم اشک شده ، همه ی وجودم از اشک می جوشد ، می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود ، اشک شده ام و دیگر هیچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم ،وبر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم ، غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد 

خداوندا ، تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت ،گشوده ای تا هنگامی که همه ی راه ها بسته است،‌هیچ راهی جز  ذلت و ‌خفت و نکبت باقی نمانده است ،می توان دست به این باب شهادت زد ،‌پیروزمندانه و پر افتخار به وصل خدایی رسید 

.............................................................

عاشقی : 

از میان تمام  شغل ها ی جهان 

عاشقی را برگزیدم 

که شغلی تمام وقت است 

کار فرمایی به جز خداوند ندارم 

‌همکارم با درخت که می روید 

و با خورشید که می تابد 

و با زمین که می گردد

همه ی روزها ، روز عشق است

و نه پنجشنبه ها تعطیلیم 

ونه جمعه ها 

شغلم حقوق ثابتی ندارد 

بیمه و بازنشستگی هم ندارد 

اما تا بخواهی مزایا دارد 

و چه مزیتی از آن بالاتر 

که کارمند کوچکی باشی 

در سازمانی که خدا اداره اش می کند 

........................................................

بیمار بهبود یافته از کرونا گفت ،با کرونا خدا رایافتم :

او که اکنون این بیماری را باسلامت پشت سر گذاشته است ، در گفت و گویی گفت : در ابتدا احساس ترس ، تمام وجودم را فراگرفت ، اینکه ممکن است با این بیماری در اوج جوانی به کام مرگ بروم ،و یا اینکه احتمال دارد ، خانواده ام از طریق من مبتلا شوند ، من را بسیار می ترساند

وی افزود : اما در روزهای بعدی ، این ترس کمتر شد ، چرا که به این حقیقت دست یافتم که  این دنیا جایی برای ماندن نیست ، و همه چه جوان باشیم و چه پیر باید روزی با این دنیا ، خدا حافظی کنیم و بار سفر ببندیم 

این مرد جوان بیان کرد : شاید دغدغه های زندگی آنقدر من را به خود مشغول کرده بود که نه خو درا می دیدم ، و نه خدا را، اما کرونا درب منزل من را زد ، و به من هشدار داد که هستم و برای چه متولد شده ام 

او زیر لب این بیت را زمزمه کرد :

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم 

از کجا آمده ام ، امدنم بهر چه بود 

به کجا می‌روم آخر ، ننمایی وطنم

وی نگاهی به قرآن روی طاقچه اتاقش انداخت و گفت : در دوران نقاهت بیماری با کتابی انس گرفتم که شاید از دوران مدرسه ، به یادش نیفتاده بودم ، و تنها گهگاهی آن را می خواندم ، در حقیقت کرونا کمک کرد تا دوباره سخن پروردگار را بشنوم 

این مرد جوان بیان کرد : حقیقت این است تا زمانی که ، من با خود به صلح نرسیده و خود را نشناسم ، نمی توانم خدا و حقیقت این زندگی را بشناسم ، وی ادامه داد : درست که دغدغه ها برای من جوان در دنیای امروز زیاد است ، از اشتغال و ازدواج تا دغدغه آینده ، اما همه ی اینها نباید باعث شود خود و خدا را فراموش کنیم ،  از فراموشی خدا همین بس که فکر می کردیم ، وضعیت معمولی زندگیمان همیشگی و دائمی است ، دیدن عزیزانمان بدون هیچ محدودیت ، رفت و آمد در شهر و یا بوسیدن پدر  ومادر ، در حالی که خداوند در قرآن می فرماید : هر چه در این دنیای هست ،  فانی است و باید روزی همه را بگذاری و به جهان باقی کوچ کنی ، این مرد جوان بیان کرد : مگر خداوند نفرموده ، پس از هر سختی ، آسانی قرار دادم ، و یا نفرموده : با دعا و نماز ازمن یاری بخواهید ، پس شاید کرونا دقیقا یاد آوری همین فرموده ها باشد ، سخن هایی که خیلی وقت است در بین دغدغه ها فراموش شده است ، وی افزود : درس دیگری که از کرونا گرفتم ، و در روزهای بیماری مدام به آن فکر می کردم ، تسلیم و رضایت به خواست خداوند و شکر گزاری نعمات او بود ،من تا پیش از این از صبح تا شب در گیر فعالیت و کار بودم و فکر می کردم خانواده ، کار و این زندگی معمولی همیشه برای من است ، بی خبر از آنکه همین غافل بودن ، عادی شدن و عدم شکر گزاری بزرگ‌ترین درد زندگی من بود ، در روزهای آخر این بیماری  ، تسلیم خواست خدا شده بودم و با یادآوری روزهای خوب زندگی ، که نعمت خدا بود و روزهای بد که تلنگری از خدا بودو به دست او حل شد، روزهایم را سپری کردم ،به خداوند گفتم ، تو همچون یک معلم تلنگر سختی به من زدی ، که من به آن نیاز داشتم ، حال هم به خواست تو راضی ام ،زندگی با حال خوبی که دوباره آن را یافتم و یا رفتن به سرای دیگر 

در حقیقت من با این بیماری ، دوباره شفا یافتم ،کرونا دوباره قلبم را خالص کرد ، من را به روزهای کودکی ام برد، که چه خالصانه پشت سر پدر نماز می خواندم و فارغ از دنیای آدم بزرگ ها دست پدر و مادر رامی بوسیدم ،با مردن جوجه ام که او را بزرگ کرده بودم ،گریه کردم و برای موفق شدن دوستم در مسابقه بیشتر از او نگران بودم ،اما انگارهمه اینها در دوران کودکی جا ماند و به تدریج مهربونی و خلوص از دلم پر کشید ،حال خوشحالم دوباره به صفا و صمیمیت دوران کودکیتان برگشتم ،حال بیشتر قدر نعمات که خداوند به من داده را می دانم ، مثل همان بستنی قیفی ارزان که در هوای تابستان جگر کودکی ام را خنک می کرد، واز داشتنش غرق سرور می شدم ، اکنون نیز قدردان تمام نعمت های خدادادی ام و از این پس هرروز زندگی ام  را با شکر و یاد خداوند می سازم ، من در غربت و تنهایی که این بیماری برایم به ارمغان آورده بود ، هر لحظه با خدا بودم ،پروردگاری  که او را میان آدم های عصرم ، گم کرده بودم ، کرونا با همه ی سختی هایش ، اما دری تازه از زندگی را به روی من گشود ، که امیدوارم وقتی شرایط عادی شد ، باز آدم قبلی نشوم ، دوست دارم این حال خوب را تا پایان عمر در زندگی خود حفظ کنم ، حال خوبی را که مدیون کرونایم 

یا لطیف ارحم ،عبدک الضعیف الذلیل 


پیشاپیش تولد ضامن آهو ع مبارک و چند پست دیگر

سلام به روی ماه خدای عزیز دلم

سلام به روی ماه امام مهربانی ها ، ضامن تمام بی پناهان  دنیاوضامنمان در روز قیامت 

زن و شوهری در روز میلاد امام رضا ع در حیاط ، حرم آقا نشسته بودند و به ریسه های رنگی  که به مناسبت تولد آقا  بود نگاه می کردند و لذت می بردند و در آن لحظه مرد از همسرش پرسید : به نظرت رنگ کدام یک از این ریسه ها  رنگ دوست داشتن هست ؟ زن لبخند می زند و پاسخ می‌دهد : دوست داشتن در هر کدام از این رنگ ها متفاوت است ، وقتی به رنگ قرمز خیره می شوی ، یادت میاد تو زندگی از چه خط قرمز هایی رد شدی ، پیش آقا سرت را پایین می اندازی ، ودوست داشتنت  قد این ریسه های قرمز پر از خجالت می شه ، دلت می خواد فیوز بپره ، که هیچکس صورت سرخ شدت رو نبینه ، اون موقعه که چشمات پی بخشیدن می گردن و یکهو می بینی یک عالمه ریسه ی سبز دارن بهت چشمک می زنن، به اونا نگاه می کنی و دوست داشتنت ، قد تموم ریسه های سبز پر از امید میشن ،توی فکر و خیال فرو میری وبه دنبال قول و قراری محکم می گردی ، که این محبت بخشیدن رو جبران کنی ، که چراغ های زرد خاموش و روشن میشند و میگن : جاده ی دنیا پر از بالا و پایینی هست و با احتیاط توی خونه ی امام مهربانی ها ، ماشین قول و قرارها ت رو برون ، وقتی دلت شکست و اشک چشمت جاری شد ، توی دلت رو پر از سفیدی و روشنایی می کنه ، ودوست داشتنت قد ریسه هایی که مثل چراغای سفید روشن می درخشند ، رنگ پاکی به خودش می گیره ، واون وقت می تونی روحت رو توی کاشی های روی دیوار با نور و رنگ ها مخلوط کنی ، 

و بشی جزئی از حریم خونش ، مرد چشمانش را بست و مواظب بود ، که برق روشنایی حرف های زیبای همسرش آنها را کور نکند ، هرچند این کور شدن به سال ها بینایی بدون تفکر قداست دارد 

امام رضا ع فرمودند :

تواضع درجاتی دارد : یکی آن است که انسان اندازه ی خود را بشناسد وبا طیب خاطر خود را در آن جایگاه قرار دهد ، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار کند که انتظار دارد با او رفتار کنند  ، اگر بدی دید ، آن را با خوبی جواب دهد ، خشم خود را فرو خورد واز مردم در گذرد ،و خداوند نیکوکاران را دوست دارد 

دل من گم شد اگر پیدا شد

بسپارید به امانات رضا ع

اگر از تپش  افتاد دلم 

ببریدش به ملاقات رضا ع

از رضا ع خواسته بودم 

بگذارد که کنیزش بشوم 

همه گفتند محال است 

اما من ، دلخوشم به محالات رضا ع

............................................................

یا امام رضا ع

واحد گمشدگان حرمت بیکار است 

گم شدن در حرم تو خود پیدا شدن است 

...................................................................................................................

یا امام رضا ع اگر بناست که 

لطف کسی به ما برسد 

خدا کند فقط از جانب شما برسد 

نخواه که منت بیگانه برسرم باشد 

خوش است خیر همیشه از 

آشنا برسد 

از آستان رضا ع 

هرچه می رسد بی شک 

بدون واسطه از محضر خدا برسد

شما دعا کن اگر عمر من کفاف نداد 

جنازه ام شب جمعه 

به کربلا برسد 

پیشاپیش ولادت با سعادت ضامن تمام  بی پناهان  جهان  وضامنمان در قیامت به شیعیان و تمام بشریت مبار ک باد 

این روزها دلتون رو روانه ی حرم ضامن آهو ع بکنید و با دل و جان آقامون رو یه زیارت سیر و حسابی بکنید و در آخر هم برای تمام جهان دعا کنید وهرروز شبکه ی یک ،قبل از اذان ظهر  ،داخل حرم آقا رو ،به مدت پنج دقیقه نشون میده  ، که درواقع هرروز می تونید از این طریق آقای مهربانی ها رو زیارت کنید و برای کل جهان دعا کنید 

زیارتتون پیشاپیش قبول درگاه حق تعالی و ضامن آهو ع 

خداجونم به حق ضامن آهو عاقبت ما و تمام جهان رو ختم بخیر کن و بزار همه ی ما در لحظات آخر نفس کشیدنمون با عاقبت بخیر ی به سمتت پر بکشیم ،که هیچ دعایی بهتر و بالاتر از عاقبت بخیری نیست 

برحمتک یا الرحمن الراحمین 

امین یا رب العالمین 

ناقه ی آهو :

بدن آهو یک قسمتی دارد به اسم ناقه ، خون وقتی وارد ناقه ی آهو می شود ، تبدیل به مشک می شود که عطر بسیار خوشبویی هست ، و چقدر قیمت پیدا می کند و مردم آن را به سر و صورت و جامه ی خود می کشند ، دستگاه الهی هم درست مثل ناقه ی آهو است ، یعنی هرکس هر قدر هم که آلوده باشد وقتی به آنجا می رود پاک و معطر می شود ، گذشته ی او اصلاح می شود و تمام بدی هایش به خوبی بدل می شود ، آنجا جایی است که بدی ها و گناهان به حسنه و زیبایی و خوبی بدل خواهد شد ، درست مثل آب گل آلودی که به دریا برسد ، آب آلوده همین که به دریا برسد ، پاک و زلال خواهد شد 

گره های زندگی :

از گره های بی شمار زندگی گله نمی کنم ،در اولین لحظه ای که به دنیا آمدم ، گره ای به نافم زدند ، که معنای گره را بفهمم ، همان لحظه فهمیدم که گره همیشه معنای بدی ندارد ، شاید حکمتی در این گره هاست ، با خوشبینی و صبر ، هرگره را با رنگی زیبا ، کنار گره بعدی می گذارم ، وخدا را شکر می کنم که توانایی مقابله با آنچه سرنوشت برایم رقم زده را دارم ، شاید روزی برسد که با این همه گره فرشی زیبا ببافم ، فرشی که خالق هستی نقشه اش را کشیده است ، ومرا برای بافتنش برگزیده است ، چرا که استعداد و توانایی لازم را در من دیده است ،ومن هر لحظه شکر گزارم 

مرحوم حاج اسماعیل دولابی ره : 

در زندگی خودت را میهمان خدا بدان تا راحت شوی ، اگر در میهمانی یک شب به تو بلایی رسید ، شلوغ نکن و ابروی صاحبخانه را حفظ کن 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل 

انسان ناتوان و ضعیف :

نصفه شبی آب دهانم منو از خواب پروند ، نمی تونستم قورتش بدم و یک آن ،حالت خفگی بهم دست داد وبعد نشستم تو رختخواب و قورت دادم ،

و دوباره خوابیدم بازم همون احساس خفگی و دوباره نشستن و قورت دادن، خلاصه با خودم گفتم ،چقدر انسان ناتوان هست  و ضعیف هست ، زمانی که نتونه آب دهان را قورت بده به راحتی به دیار باقی می شتابه ، وبه این نتیجه رسیدم که تکبر یک طنز بیش نیست ،  باید فقط در مقابل خدای مهربانی که با یک ویروس میکروسکوپی داره دنیا رو به چالش می کشه  و آب دهانی  خلق کرده که در صورت قورت ندادن ،در کمتر از یک ثانیه به راحتی راه تنفس رو می بنده ، باید متواضع و خاشع و فروتن باشیم ، و سر تعظیم فرود بیاریم و به غیر از خوبی کاری نکنیم و همیشه شکر گزار باشیم ‌وتسلیم محض فرمانش باشیم و راضی به رضاش باشیم

یا لطیف

ارحم عبدک الضعیف الذلیل