معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

معبود زیبا ی جهان

معبود من قلبم به عشق تو زنده است

دزدی که با یاد خدا،عاقبت بخیر شد

سلام به روی ماه،خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان

سلام به روی ماه،تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه،قرآن کریم بسیار هدایتگر و نورانی و عزیز و عشق و حال خوب کن

سلام به روی ماه،ماه بسیار خوب و عزیز ربیع الثانی

سلام به روی ماه،تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع بسیار هدایتگر و عشق و مطهر و معطر و ناب و عزیز و شجاع و صبور و دلسوز و مهربان و ایثارگر و تمام اولاد و خاندان بسیار عزیز و پاک و شریفشان

سلام به روی ماه،تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار پاکدامن و باتقوا و شجاع و صبور و ایثارگر و دلسوز و مهربان و عشق تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و صالحین و صدیقین و ایثارگران

سلام به روی ماه،تمام اصحاب بسیار باوفا و شجاع و ایثارگر و ناب و پاک و درجه یک و صبور و دلسوز و مهربان و عشق امام حسین ع

سلام به روی ماه،تمام ارواح بسیار پاک و مطهر و عزیز تمام شهدا و صالحین و صدیقین و ایثارگران

سلام به روی ماه،تمام صالحین و صدیقین و ایثارگران در قید حیات 

سلام به روی ماه،تمام جانبازان و آزادگان بسیار شجاع و ایثارگر 

دزدی که با یاد خدا عاقبت بخیر شد:

در زمان رسول خدا ص در مدینه مردی بود با چهره ای آراسته و‌ ظاهری پاک و پاکیزه ، آنچنان که گویی در میان اهل ایمان انسانی نخبه و برجسته است ، او در بعضی از شب ها به دور از چشم مردمان‌ به دزدی می رفت  و به خانه های اهل مدینه ، دستبرد‌ می زد،شبی برای دزدی  از دیوار خانه ای، بالا رفت،دید اثاث زیادی در میان خانه قرار دارد و به غیر از یک زن جوان کسی در آن خانه نیست ،پیش خود‌گفت :مرا امشب دو خوشحالی است ،یکی بردن این همه اثاث قیمتی و یکی هم در آویختن با این زن،در این حال و‌هوا بود که ناگهان برقی از غیب به دل او زد ، آن برق راه فکرش را روشن ساخت ،بدین گونه در اندیشه فرو رفت ، مگر بعد از این همه گناه و معصیت و خلاف و خطا به کام مرگ دچار نمی شوم ، مگر بعد از مرگ خداوند مرا مؤاخذه نمی کند ، آیا در آن روز مرا از حکومت و عذاب و عقاب حق راه گریزی هست ؟آن روز پس از اتمام حجت باید دچار خشم خدا بشوم و در آتش جهنم برای ابد بسوزم ،پس از اندیشه و تأمل به سختی پشیمان شد و با دست خالی به خانه ی خود برگشت ،چون‌ آفتاب صبح دمید،با همان قیافه ی ظاهر الصلاحی و چهره ی غلط انداز و لباس نیکان و صالحان به محضر حضرت رسول ص آمد و در حضور آن حضرت نشست ، ناگهان مشاهده کرد ، صاحبخانه ی شب گذشته ، یعنی آن زن جوان به محضر مبارک پیامبر ص ، شرفیاب شد و عرضه داشت :زنی بدون شوهر هستم و ثروت زیادی در اختیار من است ،قصد داشتم شوهر نکنم ، شب گذشته به نظرم آمد،دزدی به خانه ام آمده ، اگر چه چیزی نبرده ولی مرا در وحشت و ترس انداخته، جرأت اینکه به تنهایی در آن خانه زندگی کنم‌، برایم نمانده ، اگر صلاح می دانید برای من شوهری انتخاب کنید ، حضرت به آن دزد اشاره کردند ، آنگاه به زن فرمودند:که‌ اگر میل داری تو را هم اکنون به عقد او در آورم ، زن عرضه داشت : از جانب من مانعی نیست ، حضرت آن زن را برای آن شخص عقد بست ، باهم به خانه رفتند، آن مرد،داستان خود را برای زن گفت که آن دزد من بودم که اگر دست به دزدی زده بودم و با تو‌ چند لحظه بسر می بردم ، هم مرتکب گناه مالی شده بودم و هم آلوده به معصیت شهوانی  و بدون شک ، بیش از یک شب به وصال تو نمی رسیدم و آن هم‌ از طریق حرام،ولی چون‌به یاد خدا و قیامت افتادم و نسبت به گناه صبر کردم و دست به جانب محرمات الهیه نبردم، خداوند چنین مقرر فرمود که امشب از درب منزل وارد گردم‌ و تا آخر عمر با تو زندگی خوشی داشته باشم 

پی نوشت :داشتم  به این فکر می کردم که آدمیزاد که جانش به مویی بند هست و با پریدن آب دهان در گلو ،می تواند به راحتی رهسپار دیار باقی شود، چرا غرور برش می دارد و در برابر خالق مهربانش سرکشی می کند؟خالقی که برای انسان و رشد و پیشرفت استعدادهایش این همه نعمت های زیبا و رنگارنگ خلق کرده است ،با این حال چرا بشر ناسپاسی می کند و قدر نعمتها را نمی داند و از آنها در جهت مسیر رشد و تعالی و نزدیک شدن به خدای مهربون استفاده نمی کند؟خالقی که سراسر برایش خیر محض می خواهد ، چیزی که از نظر ما در ظاهر شر هست از نظر خدای مهربون خیر مطلق است و چیزی که از نظر ما در ظاهر خیر هست ،از نظر خدای مهربون ،شر مطلق است ،چون تنها خداست که از باطن و نهان ،همه چیز خبر دارد ،نمرود را پشه ای ضعیف از پا درآورد ، پس ببینید این انسان مغرور حتی توان مقابله با یک پشه را ندارد ، اما چگونه در برابر خدا گردن کشی می کند و ادعای خدایی می کند،بعضی  از انسان ها را آنقدر غرور بر می دارد که ادعای خدایی دارند،کمی التماس تفکر ،به خدا اعتماد و توکل کامل داشته باشیم و همه چیز را به دامن پر از مهر و عشقش بسپاریم و از خودخواهی و غرور دست برداریم و در برابر خالق متواضع و فروتن  باشیم و با عمل به دستوراتش و ترک محرماتش، به عاقبت بخیری برسیم ،همانطور که به پزشک و وکیل و بقیه اعتماد می کنیم ،اگر ذره ای از ته قلب به خدای مهربون اعتماد کنیم ، کارهایمان درست می شود و سرو سامان می گیرد و بندگی خدای مهربون رو آنطور که شایسته ی خالقمون هست، بکنیم و قدر نعمت ها و داشته هامون رو بدانیم و شکر عملی و لفظی خدای مهربون رو بجا بیاریم و از نعمتهای خدای مهربون در جهت رشد و پیشرفت و تعالی و نزدیک شدن به خدای مهربون استفاده کنیم و خود را برای خدای مهربون خالص کنیم و کوچکترین و بزرگ ترین کارهای زندگیمون رو فقط برای رضای خدای مهربون انجام بدهیم و همیشه راضی باشیم به رضای خدای مهربون ،چون او همیشه خیر محض ما را می خواهد

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل