جراح مشهور و دعای پیرزن و کرم خدای مهربون

سلام به روی ماه، خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان 

سلام به روی ماه،تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون 

سلام به روی ماه، قرآن کریم بسیار هدایتگر و نورانی  و عشق و عاقبت بخیر کننده

سلام به روی ماه، ماه بسیار عشق و حال خوب کن و دوست داشتنی و نورانی و  عزیز و سبز و با صفای رمضان

سلام به روی ماه،تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان بسیار باتقوا و پاکدامن و مهربان و دلسوز و شجاع و غیور و ایثارگر تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع و تمام شهدا و جانبازان و آزادگان و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه،پیامبران الهی بسیار هدایتگر و دلسوز و مهربان و شجاع  و غیور خدای مهربون 

سلام به روی ماه،رسول نور و مهربانی ص

سلام به روی ماه،بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی بانو فاطمه زهراس و شوهر بسیار پاک و عزیز و شریف و مهربانش مولا علی ع

سلام به روی ماه، ده دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و خوشبو و دوست داشتنی و مطهر و معطر محمدی ،مولا علی ع و بانو فاطمه زهرا س

سلام به روی ماه، آخرین دسته گل بسیار پاک و ناب و زیبا و خوشبو و دوست داشتنی و مطهر و معطر محمدی،مولا علی ع و بانو فاطمه زهراس و خوشبوترین گل نرگس جهان 

سلام به روی ماه، تمام اولاد بسیار پاک و مطهر و عزیز و شریف تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع

سلام به روی ماه، تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و شجاع و غیور و ناب و دلسوز و ایثارگر امام حسین ع

سلام به روی ماه، تمام خاندان بسیار پاک و مطهر و عزیز و شریف تمام پیامبران الهی و تمام معصومین ع 

سلام به روی ماه، تمام ارواح پاک و مطهر شهدا و صالحین و صدیقین 

سلام به روی ماه ،و نورانی تمام صالحین و صدیقین در قید حیات 

سلام به روی ماه ، تمام آزادگان و ایثارگران و جانبازان بسیار فداکار و شجاع و غیور 

جراح مشهور و دعای پیرزن و کرم خدای مهربون :

روزی پزشک و جراح مشهوری ،به نام دکتر ایشان ،برای شرکت در یک کنفرانس علمی  که جهت بزرگداشت و تکریم او به خاطردستاوردهایپزشکی اش برگزار می شد، با عجله به فرودگاه رفت ، و بعد از پرواز، ناگهان اعلام کردند که به خاطر ، اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه ، که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده، مجبوریم فرود اضطراری در نزدکیترین فرودگاه داشته باشیم ، و دکترایشان ، بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه، رفت و خطاب به آنها گفت: من یک پزشک ، متخصص جهانی هستم ، وهر دقیقه برای من ، برابر با جان خیلی از انسان ها است، و شما می خواهید من ۱۶ساعت ، در این فرودگاه ، منتظر هواپیما بمانم؟ و یکی از کارکنان گفت : جناب دکترایشان ، اگر خیلی عجله دارید ،می توانید یک ماشین کرایه کنید ، و تا مقصد شما ۳ساعت بیشتر نمانده است ،   و دکتر ایشان ،با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد، و به راه افتاد که ناگهان در  وسط راه، اوضاع هوا نامساعد شد، و بارندگی شدیدی، شروع شد،به طوری که دیگر ادامه دادن راه  برایش مقدور نبود،و ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد، دیگر راه را گم کرده و خسته و کوفته و درمانده و با ناامیدی به راهش ادامه داد، که ناگهان کلبه ی کوچکی ، توجه او را به خود جلب کرد، و کنار آن کلبه توقف کرد و در را زد و صدای پیرزنی را شنیدکه گفت: بفرما داخل ، هرکه هستی ، در باز است،و دکترایشان، داخل شد و از پیرزن که ، زمین گیربود،خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند ،و پیرزن خنده ای کرد و گفت : کدام ، تلفن ، فرزندم ؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی، ولی بفرما و استراحت کن ، و برای خودت یک استکان چایی بریز تا خستگیت در برود، و کمی هم غذا هست ، بخور تا جان بگیری ، و دکترایشان، از پیرزن تشکر کرد و مشغول خوردن شد ، و در حالی که پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود، ناگهان  دکتر ایشان،متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت ، بر روی تختی ، نزدیک پیرزن خوابیده بود، که هرازگاهی پیرزن ،بین نمازهایش ، او را تکان می داد، و پیرزن مدتی طولانی ، به نماز و دعا مشغول بود ،که دکترایشان، به او گفت : به خدا من شرمنده ، این لطف و کرم و اخلاق نیکوی شما شدم ، و امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود، و پیرزن گفت : و اما شما رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش شما را کرده است ، ولی دعاهایم همه قبول شده است ، به جز یک دعا، و دکترایشان، گفت : چه دعایی؟ و پیرزن گفت: این طفل معصومی که جلوی چشم شما هست ، نوه ی من است که نه پدر دارد و نه مادر، و به یک بیماری مزمنی دچار شده است که ، همه ی پزشکان اینجا از علاج آن عاجزند، و به من گفته اند، که یک پزشک و جراح بزرگی به نام دکتر ایشان ، است که او قادر به علاجش هست ،ولی او خیلی از ما دور هست و دسترسی به او مشکل است ، و من نمی توانم این بچه را پیش او ببرم ،و می ترسم این طفل بیچاره و مسکین ، خوار و گرفتار شود، پس از الله خواستم که کارم را آسان کند،و دکتر ایشان در حالی که گریه می کرد، گفت:به  خدا قسم ،که دعای تو، هواپیما را از کار انداخت،و باعث زدن صاعقه ها شد، و آسمان را به باریدن وا داشت ، تا اینکه من دکتر را به سوی تو بکشاند، و من به خدا، هرگز باور نداشتم ، که الله عزوجل با یک دعایی این چنین  ، اسباب را برای بندگان مومنش مهیا می کند، و به سوی آنها ، روانه می کند، و وقتی که دست‌ها ازهمه ی اسباب کوتاه می شود، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان، به جا می ماند 

پی نوشت :

توصیه ی ویژه آیت الله بهجت ره :

تکان می خوری ، بگو یا صاحب الزمان عج

می نشینی ، بگو یا صاحب الزمان عج

بر می خیزی، بگو یا صاحب الزمان عج

صبح که از خواب بیدار می شوی 

مؤدب بایست ،و صبحت را باسلام 

به امام زمان  عج زمان شروع کن و بگو آقا جان

دستم به دامانت ، خودت یاری ام کن 

شب که می خواهی ، بخوابی 

اول دست به سینه بگذار و بگو:

السلام علیک یا صاحب الزمان عج 

بعد بخواب 

شب و روزت را به یاد محبوب ،سر کن

که اگر اینطور شد

شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد

دیگر نمی توانی گناه کنی

دیگر تمام وقت بیمه امام زمان عج هستی 

یا لطیف 

ارحم عبدک الضعیف الذلیل