سلام به روی ماه خدای بی نهایت زیبارو و عزیزدلم و بخشنده و مهربان
سلام به روی ماه تمام ملائکه ی مقرب درگاه خدای مهربون
سلام به روی ماه ،ماه بسیار عزیز و زیبا و عشق و شاد ربیع الاول
سلام به روی ماه تمام پیامبران بسیار دلسوز و مهربان و هدایتگر خدای مهربون
سلام به روی ماه رسول نور و مهربانی ص
سلام به روی ماه تمام مادران بسیار پاکدامن ومهربان و عزیز چهارده معصوم ع و تمام پیامبران الهی
سلام به روی ماه بانوی بسیار نازنین و دوست داشتنی حضرت زهرای مرضیه س و شوهر بسیار عزیز و شریفش مولا علی ع
سلام به روی ماه ده دسته گل بسیار پاک و زیبا و ناب و دوست داشتنی و خوشبوی محمدی ، مولا علی ع و حضرت زهرای مرضیه س
سلام به روی ماه آخرین دسته گل بسیار پاک و زیبا و ناب و دوست داشتنی و خوشبوی محمدی ، مولا علی ع و حضرت زهرای مرضیه س و خوشبوترین گل نرگس جهان
سلام به روی ماه تمام اولاد بسیار پاک و عزیز و مطهر و شریف امام حسین ع و چهارده معصوم ع و تمام پیامبران الهی
سلام به روی ماه تمام اصحاب بسیار پاک و باوفا و شجاع و فداکار امام حسین ع
سلام به روی ماه تمام خاندان بسیار پاک و مطهر و عزیز و شریف امام حسین ع و تمام معصومین ع و تمام پیامبران الهی
پیر دوست داشتنی :
خاطره ی یک دانشجو از یک پیر دوست داشتنی :
در اولین جلسه دانشگاه ، استاد ما خودش را معرفی نمود ، واز ما خواست که کسی را بیابیم که تا به حال با او آشنا نشده ایم ، برای نگاه کردن به اطراف ایستادم ، ودر آن هنگام دستی به آرامی شانه ام را لمس نمود ، برگشتم و خانم مسن کوچکی را دیدم ، که با خوشرویی و لبخندی که وجود بی عیب اورا نمایش می داد ، به من نگاه می کرد ، او گفت : سلام عزیزم، نام من رز است ، هشتاد و هفت سال دارم ، آیا می توانم تورا در آغوش بگیرم ؟ پاسخ دادم : البته که می توانید واو مرا در آغوش خود فشرد ، پرسیدم : چطور شما در چنین سنی به دانشگاه آمده اید ؟ به شوخی پاسخ داد: من اینجا هستم تا یک شوهر پولدار پیدا کنم ، وازدواج کنم تا بتوانم یک جفت بچه بیاورم ، سپس بازنشسته شوم و به مسافرت بروم ، دوباره پرسیدم : نه ، جدا چه چیزی باعث شده ؟ کنجکاوبودم بدانم ، چه انگیزه ای باعث شده او این مبارزه را انتخاب نماید ، او به من گفت: همیشه رویای داشتن تحصیلات دانشگاهی را داشتم ، وحالا یکی دارم ، پس از کلاس به اتفاق تا ساختمان اتحادیه دانشجویی قدم زدیم ، ودر یک کافه گلاسه سهیم شدیم ، ما به طور اتفاقی دوست شده بودیم ، برای سه ماه ، ما هرروز باهم کلاس را ترک می کردیم ، اودر طول یکسال شهره دانشگاه شد ، وبه راحتی هرکجا که می رفت ، دوست پیدا می کرد ، و همه به سرعت عاشقش می شدند وبسیار به او توجه می نمودند ، ودر پایان آن ترم ما از رز دعوت کردیم ، تا در میهنانی ما سخنرانی نماید ، من هرگز چیزی را که او به ما گفت ، فراموش نخواهم کرد ، وقتی او را معرفی کردند ، در حالی که داشت خودرا برای سخنرانی از پیش مهیا شده اش ، آماده می کرد ، به سوی جایگاه رفت ،ودر همان حال ، تعدادی از برگه های متون سخنرانی اش به روی زمین افتادند ، وکمی بعد ، او آزرده و کمی دست پاچه به سوی میکروفون برگشت، وبه سادگی گفت :،عذر می خواهم ، من بسیار وحشت زده شده ام ، بنابراین سخنرانی خود را ایراد نخواهم کرد ، اما به من اجازه بدهید که تنها چیزی را که می دانم ، به شما بگویم ، اوگلویش راصاف نمود و آغاز کرد : ما بازی را متوقف نمی کنیم ، چون که پیر شده ایم ، ما پیر می شویم زیرا که از بازی دست می کشیم ، تنها یک راه برای جوان ماندن ، شاد بودن و دستیابی به موفقیت وجود دارد ، شما باید بخندید و هرروز رضایت پیدا کنید ، ما عادت کردیم که رویایی داشته باشیم ، وقتی رویاهایمان را از دست می دهیم ، می میریم ، انسانهای زیادی در اطرافمان پرسه می زنند ، که مرده اند و حتی خود نمی دانند ، ، تفاوت بسیار بزرگی بین پیر شدن ورشد کردن وجود دارد ، اگر من که هشت و هفت سال دارم برای مدت یکسال در تخت خواب و بدون هیچ کار ثمر بخشی بمانم ، هشتاد و هشت ساله خواهم شد ، هرکسی می تواند پیر شود ، وپیر شدن نیاز به هیچ استعداد خدادادی یا توانایی ندارد ، رشد کردن همیشه با یافتن فرصت ها برای تغییر همراه است ، ویک فرد سالخورده معمولا برای کارهایی که انجام داده تأسف نمی خورد ، بلکه تأسفش برای کارهایی است که انجام نداده ، اوبه سخنرانی اش با ایراد سرود شجاعان ، پایان بخشید ، واز فرد فرد ما دعوت کرد که سرود ها را خوانده و آنها را در زندگی خود پیاده نماییم ، در انتهای سال رز دانشگاهی را که سال ها قبل آغاز کرده بود ، به اتمام رساند ، یک هفته پس از فارغ التحصیلی رز با آرامش در خواب فوت کرد ، بیش از دوهزار دانشجو در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند ، به احترام خانمی شگفت انگیز که با عمل خود برای دیگران سرمشقی شد که هیچ وقت برای تحقق همه آن چیزهایی که می توانید باشید ، دیر نیست
یا لطیف
ارحم عبدک الضعیف الذلیل