به نام خدای عزیزدلم
نیایش شهید چمران قبل از شهادت :
خدایا ، تو را شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی ، تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم
خدایا ، هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی ، چه بلای خطرناکی است
خدایا هدایتم کن تا ظلم نکنم، زیرا می دانم ظلم چه گناه نابخشودنی هست
خدایا ، ارشادم کن که بی انصافی نکنم ، زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد
خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم ، که بی احترامی به یک انسان ، همانا کیفر خدای بزرگ است
خدایا ، مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده ، تا حقایق وجودم را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم
خدایا ، پستی دنیا و نا پایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز ، تا فریب رزق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند
خدایا ، من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم ، پرکاهی در مقابل طوفان ها هستم ، به من دیده عبرت بین بده تا ناچیزی خودم را ببینم ، و عظمت و جلال تو را به راستی بفهمم ، وبه درستی تسبیح کنم
ای حیات با تو وداع می کنم ، با همه ی زیباییهایت ، با همه ی مظاهر جلال و جبروتت ، با همه ی کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها ، با همه ی وجود وداع می کنم، با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم ، واز همه چیز چشم می پوشم
خدایا ، وجودم اشک شده ، همه ی وجودم از اشک می جوشد ، می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود ، اشک شده ام و دیگر هیچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم ،وبر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم ، غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد
خداوندا ، تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت ،گشوده ای تا هنگامی که همه ی راه ها بسته است،هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است ،می توان دست به این باب شهادت زد ،پیروزمندانه و پر افتخار به وصل خدایی رسید
.............................................................
عاشقی :
از میان تمام شغل ها ی جهان
عاشقی را برگزیدم
که شغلی تمام وقت است
کار فرمایی به جز خداوند ندارم
همکارم با درخت که می روید
و با خورشید که می تابد
و با زمین که می گردد
همه ی روزها ، روز عشق است
و نه پنجشنبه ها تعطیلیم
ونه جمعه ها
شغلم حقوق ثابتی ندارد
بیمه و بازنشستگی هم ندارد
اما تا بخواهی مزایا دارد
و چه مزیتی از آن بالاتر
که کارمند کوچکی باشی
در سازمانی که خدا اداره اش می کند
........................................................
بیمار بهبود یافته از کرونا گفت ،با کرونا خدا رایافتم :
او که اکنون این بیماری را باسلامت پشت سر گذاشته است ، در گفت و گویی گفت : در ابتدا احساس ترس ، تمام وجودم را فراگرفت ، اینکه ممکن است با این بیماری در اوج جوانی به کام مرگ بروم ،و یا اینکه احتمال دارد ، خانواده ام از طریق من مبتلا شوند ، من را بسیار می ترساند
وی افزود : اما در روزهای بعدی ، این ترس کمتر شد ، چرا که به این حقیقت دست یافتم که این دنیا جایی برای ماندن نیست ، و همه چه جوان باشیم و چه پیر باید روزی با این دنیا ، خدا حافظی کنیم و بار سفر ببندیم
این مرد جوان بیان کرد : شاید دغدغه های زندگی آنقدر من را به خود مشغول کرده بود که نه خو درا می دیدم ، و نه خدا را، اما کرونا درب منزل من را زد ، و به من هشدار داد که هستم و برای چه متولد شده ام
او زیر لب این بیت را زمزمه کرد :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام ، امدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ، ننمایی وطنم
وی نگاهی به قرآن روی طاقچه اتاقش انداخت و گفت : در دوران نقاهت بیماری با کتابی انس گرفتم که شاید از دوران مدرسه ، به یادش نیفتاده بودم ، و تنها گهگاهی آن را می خواندم ، در حقیقت کرونا کمک کرد تا دوباره سخن پروردگار را بشنوم
این مرد جوان بیان کرد : حقیقت این است تا زمانی که ، من با خود به صلح نرسیده و خود را نشناسم ، نمی توانم خدا و حقیقت این زندگی را بشناسم ، وی ادامه داد : درست که دغدغه ها برای من جوان در دنیای امروز زیاد است ، از اشتغال و ازدواج تا دغدغه آینده ، اما همه ی اینها نباید باعث شود خود و خدا را فراموش کنیم ، از فراموشی خدا همین بس که فکر می کردیم ، وضعیت معمولی زندگیمان همیشگی و دائمی است ، دیدن عزیزانمان بدون هیچ محدودیت ، رفت و آمد در شهر و یا بوسیدن پدر ومادر ، در حالی که خداوند در قرآن می فرماید : هر چه در این دنیای هست ، فانی است و باید روزی همه را بگذاری و به جهان باقی کوچ کنی ، این مرد جوان بیان کرد : مگر خداوند نفرموده ، پس از هر سختی ، آسانی قرار دادم ، و یا نفرموده : با دعا و نماز ازمن یاری بخواهید ، پس شاید کرونا دقیقا یاد آوری همین فرموده ها باشد ، سخن هایی که خیلی وقت است در بین دغدغه ها فراموش شده است ، وی افزود : درس دیگری که از کرونا گرفتم ، و در روزهای بیماری مدام به آن فکر می کردم ، تسلیم و رضایت به خواست خداوند و شکر گزاری نعمات او بود ،من تا پیش از این از صبح تا شب در گیر فعالیت و کار بودم و فکر می کردم خانواده ، کار و این زندگی معمولی همیشه برای من است ، بی خبر از آنکه همین غافل بودن ، عادی شدن و عدم شکر گزاری بزرگترین درد زندگی من بود ، در روزهای آخر این بیماری ، تسلیم خواست خدا شده بودم و با یادآوری روزهای خوب زندگی ، که نعمت خدا بود و روزهای بد که تلنگری از خدا بودو به دست او حل شد، روزهایم را سپری کردم ،به خداوند گفتم ، تو همچون یک معلم تلنگر سختی به من زدی ، که من به آن نیاز داشتم ، حال هم به خواست تو راضی ام ،زندگی با حال خوبی که دوباره آن را یافتم و یا رفتن به سرای دیگر
در حقیقت من با این بیماری ، دوباره شفا یافتم ،کرونا دوباره قلبم را خالص کرد ، من را به روزهای کودکی ام برد، که چه خالصانه پشت سر پدر نماز می خواندم و فارغ از دنیای آدم بزرگ ها دست پدر و مادر رامی بوسیدم ،با مردن جوجه ام که او را بزرگ کرده بودم ،گریه کردم و برای موفق شدن دوستم در مسابقه بیشتر از او نگران بودم ،اما انگارهمه اینها در دوران کودکی جا ماند و به تدریج مهربونی و خلوص از دلم پر کشید ،حال خوشحالم دوباره به صفا و صمیمیت دوران کودکیتان برگشتم ،حال بیشتر قدر نعمات که خداوند به من داده را می دانم ، مثل همان بستنی قیفی ارزان که در هوای تابستان جگر کودکی ام را خنک می کرد، واز داشتنش غرق سرور می شدم ، اکنون نیز قدردان تمام نعمت های خدادادی ام و از این پس هرروز زندگی ام را با شکر و یاد خداوند می سازم ، من در غربت و تنهایی که این بیماری برایم به ارمغان آورده بود ، هر لحظه با خدا بودم ،پروردگاری که او را میان آدم های عصرم ، گم کرده بودم ، کرونا با همه ی سختی هایش ، اما دری تازه از زندگی را به روی من گشود ، که امیدوارم وقتی شرایط عادی شد ، باز آدم قبلی نشوم ، دوست دارم این حال خوب را تا پایان عمر در زندگی خود حفظ کنم ، حال خوبی را که مدیون کرونایم
یا لطیف ارحم ،عبدک الضعیف الذلیل
بسم الله و سلام
از راهی بعید چشم انتظار و امیدوار به دعای به اجابت نزدیک شما هستم.
سلام بر شما

با تمام بی ابروییم دعاگوتون هستم و ازتون التماس دعا دارم
فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
پیش هر بیگانه گویم راز خود
آشنا رویی مرا دیوانه کرد
ای مسلمانان به فریادم رسید
طفل هندویی مرا دیوانه کرد
واقف_لاهوری
چقدر این جمله رو دوست داشتم:
" چه مزیتی از آن بالاتر
که کارمند کوچکی باشی
در سازمانی که خدا اداره اش می کند"
سلام مریم جانم
مناجات شهید چمران عالی بود.قشنگ به دل می نشینه
عزیزم من هم دو سه بار که تا حد مرگ مریض شدم و به زحمت و تلاش دکترها و پرستارهای بسیار مهربون بیمارستان رازی تهران و اراده ی الهی خوب شدم به همین چیزهایی که این بیمار نجات یافته از کرونا نوشته رسیدم واقعا،دقیقا همینطوره
سلام طیبه جون جونی خودم



الهی دورت بگردم عزیز دلم ، با تمام وجودم از خدای مهربون می خوام آرامش و سلامتی کامل تمام وجود نازنییت رو فرا بگیره
الهی امین
مراقب تی تی گل ما با ش خیلی زیاد
سلام نازنینم
کلا به وقت سختی آدمها دلشون وصل تره به خدا انگار بیشتر آغوش خدارو حسمی کنن
چقدر نیایش هایی که از شهدا خونده میشه زیباست. اونا که درک کردن واقعا برای چی اومدن و ازکجا اومدن و اوناننکه توهر سن و سالی فارغ از جنسیت و سواد و محل تولدشون به بصیرت رسیدن
این بصیرته خیلی حرفه.همین بصیرت حتی اگر سرسوزنی راه به قلب کسی پیداکنهمیشه جوونی نماز شب خون...میشه محجبه...میشه محب اهل بیت و خیلی چیزهای دیگه که سختی های راهو براش هموار نشونمیده...
خدا توفیق بده جزء با بصیرت ها شیم. خدا توفیق بده بصیرتیپیدا کنیم که امامزمانمونوبشناسیم.این روزها که بحث مریضی تو کشور زیاد شده نمیدونم دقت کردی یا نه با همه دغدغه دشمن های داخلی و خارجی چقدر قشنگ دعای فرج جاشو تو ساعات شبانهروزمون و زمزمش باز کرده
باهمه همین دشمنی ها ده پانزده سالیه وعجل فرجهم انتهای صلواتها اومده
کی اینارو هدایت کرده؟بصیرت خیلی وقتها زمینش ایجاد میشه.وصل شدن زمینش ایجاد میشه.میخواد با یه بیماری...میخواد با خون بابرکت یه شهید
هیچ قدرتی بالاترازخدا نیست...ودستی بالاتر از دست خدا بر هیچ امری نیست...تو دل سخت ترین ها و تو دل دشوارترین ها چیزی رخ میده که هیچکس از هیچ جا فکرشو نمیکنه
سلام مهربون ترینم




می دونی عزیز دلم وقتی پیام هات رو می خونم کلی لذت می برم وهرکدومشون برام درس زندگی است
الهی که خدا ی مهربون به هممون بصیرت بده و چشم دلمون باهمت مضاعف خودمون و کمک خدای مهربون باز بشه الهی امین